کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بی سوادان مدرک دار

 


دکتر محمود سریع القلم امروز در سخنرانی ای در سازمان محیط زیست پرسید چرا ما آنقدر سعی و خطا در تصمیم گیری های مان وجود دارد؟! و خودش پاسخ داد زیرا بسیاری از مسوولین ما نخست مسوول می شوند و سپس به فکر ادامه تحصیل و کسب معرفت می شوند!

دکتر سریع القلم که فوق دکتری اش در رشته روابط بین‌الملل دانشگاه اوهایوست و دکتری و فوق لیسانسش ، در روابط بین‌الملل  ، از دانشگاه کالیفرینای جنوبی و لیسانسش در رشته علوم سیاسی از دانشگاه نرتریج و مجموعا آدمی است که وقتی حرفی می زند حرفش را باید شنید و تعمق کرد.


یکی از آفتهایی که در این مملکت وجود داشت و متاسفانه هنوز هم دارد همین است که مسوولین ما عمدتا بی سواد و بی تجربه اند و روی روابط شخصی و حضور در دایره خودی ها به پست و مقامی می رسند و بعد برای خالی نبودن عریضه به فکر می افتند که دانشگاهی بروند و مدرک هایی اعم از فوق لیسانس و دکترا هم قاب کنند بالای سرشان .


تازه می خواهم این گفته دکتر سریع القلم را کمی تصحیح کنم که مسوولینی که به فکر ادامه تحصیل و کسب معرفت می افتند در حد همین فکر در جا می زنند و عملا وقتی دانشگاه هم می روند معرفتی کسب نمی کنند و درسی نمی خوانند . با روابط شخصی باز وارد مقاطع بالاتر می شوند ، باز با تقلب نمره می گیرند ، باز با کپی کاری پروپوزال تصویب می کنند ، باز با پول خرج کردن پایان نامه دفاع می کنند و باز با همان روابط شخصی مثلا عنوان کارشناسی ارشد و دکترا می گیرند .


یعنی با خود می گویم ای کاش این مسوول محترم که با پارتی مسوول اموری شده لااقل بعدا علم هم پیدا می کرد که زهی خیال باطل .


این ها که می گویم نه از بابت این است که دستی از دور بر آتش دارم و یاوه می بافم و مخالف سیستمم و یا چیزهای دیگر . که خودم دارم با چشم خودم می بینم و لمس می کنم که هم در دوره لیسانس از این قبلی افراد همکلاسان بنده بودند و هم در این دوره فوق لیسانس که البته در این دوره تعداد این افراد به مراتب بیشتر است و غالب دانشجویان را این ها تشکیل می دهند .


دیروز با استاد مشاور پایان نامه ام نشسته بودیم و هم گپ کاری زدیم و هم از این وضع دانشگاه ها گفتیم . او هم معترف بود که کم نیستند دانشجوهایی که با درصدهای منفی! فوق لیسانس و دکترا قبول شده اند و الان مشغول تحصیل اند . و چه تحصیلی هم ! کاش حالا که آمده اند لااقل درس بخوانند و چیز یاد بگیرند که آن هم نیست . خود اساتید هم همین طور هستند . کم سواد ، بدون معلومات روز ، بی بهره از روش های تدریس ، ... در بین اینها کم نیست .

می گفت خود روسای دانشگاه ها هم به اساتیدی که بخواهند به دانشجوها فشار بیاورند که درسی بخوانند و علمی بیاندورند می گویند که نکنند . و نهایتا آخر هر ترم درس امتحانی تبدیل می شود به 20 یا 30 صفحه . یعنی درس هم بخوانند بیهوده و از سر بازکنی است .


بله دوستان ،دکتر سریع القلم عزیز دانشگاه های ما دکوری و ماکتی بیش نیستند .

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نیره سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:44

احمد چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 13:50

سلام
اتفاقا در مورد همین مطلب آقای دکتر توی مطالب سی گانه وبلاگش سی ویژگی یک استاد دانشگاه و گذاشته که هم جالبه هم خوندنی .

خوندم . مطلب خوبی بود . مرسی

ندا دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1394 ساعت 21:55

آخخخخخخخ آخخخخ آخخخخ دلم شدیییییییدا خوووونه.از دست استاد بی سواد،استادی که بلد نیست دو تا جمله سرهم کنه عادی و معمولی حرف بزنه.فقط من موندم اینا چه جوری دکتراشون روگرفتن.یعنی به حدی بی سوادن که نمیتونید تصور کنید.دلم خوشه دانشجوی حقوق دانشگاه کردستانم.دلم خوشه تو دانشگاه دولتی درس میخونم.یعنی به حدی اوضاع خرابه که بهتره حرفشو نزنم چون فشارم میره بالا.خلاصه با خوندن پستتون داغم تازه شد...بعد همون استا بی سواد که تدریس تو مقطع راهنمایی هم از سرش زیاده چه رسد به دانشگاه،سوالاتی میده واسه امتحان در حد آزمون دکترااااااادلم میخواد گریه کنم...اساتید فقط بلدن استرس وارد کنن.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد