کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

خونه مون



خیلی ممنون که امروز توی تقویم جهانی ، روز زمین پاک اسم گذاری شده اما واقعا واقعا چقدر من و شما به زمین ، تنها محل سکنامون اهمیت می‌دیم و بهش فکر می‌کنیم؟ متاسفانه متاسفانه آگاهی عمومی خیلی تو این زمینه کمه . مخالفت نکنین که نه ما داریم اهمیت می دیم و توجه می کنیم .این که می گم عمومی منظورم دقیقا اینه که خودتون و چهار نفر اطراف خودتون رو نبینین . این رو من به خاطر فعالیتهایی که دارم می گم و این قدر ناآگاهی توی این زمینه زیاده که نگو و نپرس . اگه کسی هم توجهی اندک داره به یکی دو مورد خاصه وگرنه نگاه جامع حفظ زمین و موجوداتش اصلا در بین ملت وجود نداره . از نظر اونا زمین این قدر بزرگ و فراخه و این قدر منابع عالی و تموم نشدنی داره که مثل هوا پایان ناپذیره و میشه همین جور نفس کشید و اصلا نگران تموم شدنش نبود .


به هر حال قصدم مرثیه خوانی نبود . این بود که به خودم یادآوری کنم ، باید ما که می دونیم تلاش کنیم بی وقفه و طولانی، تا آگاهی های عمومی این قدر بره بالا که هر آدمی به نابودی منابع طبیعی حساس باشه و سودهای کوتاه مدت رو به عواید بلند مدت زندگی روی زمین ترجیح نده .


امروز خیلی سازمانها به استقبال این مناسب رفته اند از جمله گوگل که انیمیشن کوتاهی ساخته که روایت یک روباه است که در هنگام خواب کابوسی در مورد عواقب ناشی از تغییرات آب و هوا، شامل ذوب شدن کوه‌های یخی و از بین رفتن گیاهان می‌بیند. این روباه پریشان از دو دوست خود کمک گرفته و این سه، برای کمک به محیط زیست خود به خوردن سبزیجات، پرورش گیاهان، دوچرخه سواری و استفاده از انرژی خورشیدی رو می‌آورند.


زمین تون سبز و شاداب باد


نوشتن به مثابه سرگرمی



دلایل زیادی هست که چرا ادبیات داستانی ما تاب هماوردی با ادبیات داستانی جهان را ندارد ، اما یکی از مهمترین های آن این است که نوشتن در کشور ما کاری نیست که نویسنده بتواند با آن زندگی خوب و شایسته ای برای خود و خانواده خود فراهم کند ، بنابراین اگر علاقمند به نوشتن باشد می شود یک نویسنده غیر حرفه ای .


او ساعات طولانی ای در شغل دیگری که به احتمال زیاد به ادبیات بی ربط هم هست ،مشغول است و وقتش در آن جا می گذرد و وقتی خسته و مانده از کار بر می گردد، می نشیند و چند صفحه ای هم می نویسد و این درست بر خلاف شغل نویسندگی در غرب و کشورهای مترقی است که نویسنده به شکل حرفه ای به این کار مشغول است و اوقات زیادی از صبح زود تا دیر وقت شب روی این کار می گذارد و طبیعتا اثری که بیرون می آید در مجموع حرفه ای تر و خواندنی تر است  .


دیروز در مراسم رونمایی رمان "آن هجده ماه و هفت روز" اثر "شهلا آبنوس" که رمانی در زمینه جنگ است ، استاد قاسمعلی فراست ، یکی از منتقدین مدعو، به این نکته اشاره کرد که از این کار نمی شود نان درآورد و شاید به این دلیل است که تعداد نویسنده های زن بیشتر از نویسنده های مرد است و شاید مردان به خاطر مسئولیت تاریخی خود، بیشتر دغدغه زندگی و درآمد دارند و طبیعتا اگر مستعد نوشتن هم باشند نمی توانند وارد این حرفه شوند چون منبع درآمد مناسبی برای آن ها نیست .

 

 

حس خوب گوش دادن



تا به حال رمان صوتی گوش نداده بودم ، نمایشنامه رادیویی چرا ، تا بخواهید،  اما رمان صوتی هرگز . تا این که روایت صوتی رمان "پاییز فصل آخر سال است"  نوشته "نسیم مرعشی" را گوش دادم و واقعا واقعا لذت بردم . دو کلام راجع به گوینده ها بگویم و بعد بروم سر شرح خود رمان . سه خانم راوی اند و سه گوینده جای این سه نفر هستند ، بهناز جعفری ، شیما جانقریبان و راضیه هاشمی و همگی به تمام و کمال حس شخصیتها را داخل صدایشان می ریزند و این حتی برای منی که همیشه با خواندن راحت ترم ، حس جدید و خاصی داد که لذت بخش بود .

اما درباره خود رمان . همان طور که نوشتم داستان سه زن جوان است که هنوز سی ساله نشده اند و هم سن و سال اند و در یک دانشگاه و رشته تحصیل کرده‌اند، همانجا و در روز اول با هم دوست شده‌اند و شریک و سازنده خاطرات هم هستند. در برشی یک روزه از دو فصل تابستان و پاییز هم زندگی امروز و هم گذشته‌شان را می‌خوانیم. یکی شان ، لیلا ازدواج کرده که شوهرش ترکش کرده و به خارج از ایران رفته ، یکیشان شبانه است که در شرف ازدواج است و به همه چیز شک دارد ، یکیشان روجاست که در حال رفتن به خارج برای ادامه تحصیل است . داستان من راوی است ،هر کدام در فصل جداگانه ای ازخود می گویند و ما درحین خواندن و شناختنشان ، آرام آرام با آنها هم مسیر می شویم ، حس و حالهای متفاوتشان را می‌فهمیم و دوستشان خواهیم داشت که پاره‌هایی از خودمان یا نزدیکانمان را در یکی از این سه نفر می‌بینیم.

 شخصیت‌پردازی قوی، نثر روان، داستان جذاب و نزدیکی شخصیت‌ها به آدم‌های واقعی و نه کلیشه‌ای، صحنه‌های ناب و تصویر رؤیاهای مشترک یک نسل از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این رمان است. خوشحالم که این داستان خوب را گوش دادم و خواندم و تبریک به نسیم مرعشی بابت نوشتن همچین داستان خوب و دوست داشتنی ای .

اگر کتاب را خواندید و دوستش داشتید و خواستید اطلاعات بیشتر پیدا کنید حتما به این پرونده سر بزنید .

و این هم  لینک  کانال کافه رگبار در تلگرام

 

بازگشت مایکل



خبر هیجان انگیز و یه جورایی باور نکردنی ای که چند روز قبل به گوشم خورد، ساخت ادامه فرار از زندان یا همون پریزن بریک معروفه با بازی مایکل اسکوفیلد نابغه که توی آخرین اپیزود آخرین سیزن مرد و به خاک هم سپردنش !

خب ، دیشب دو تا اپیزودی که اومده بود رو دیدم و واقعا سورپرایز شدم از خلاقیت نویسنده ها و کلا خوشمان آمد و یه جورایی منو برد به حال و هوای همون دوره . هم مایکل هست هم برادرش ، هم سارا و هم تی بگ خبیث . لو نمی دم داستان رو که اونایی که می خوان ببینن ، لذتشون کم نشه ، اما بدونن با چیز خوبی طرف اند .


ین هم لینک کانال کافه رگبار در تلگرام



کمپلکس نامزدها



فارغ از این که چه کسی 12مین رییس جمهور میشه ، ثبت نام دواطلبین این سری خیلی خیلی پیچیدگی داره ها . جدا از کسایی که برای خنده اومدن ، از بچه چند ساله تا آدمای بی سواد ، یه سری دونه درشت هم کنار روحانی اسم نوشتن که همشون می تونن به نوعی مدعی این منصب هم باشن . مثلا معاون اول خود روحانی ، یا چند اصلاح طلب که خودشون رقیب اون هستند، احمدی نژاد و کس و کارش ، رئیسی و دور و بری هاش ، .... خلاصه معلوم نیست قراره چی بشه و چه آش شلم شوربایی میشه این سری .

منتظرخبرهای هیجان انگیز و دراماتیک روزهای آتی باشین.

این هم لینک کانال کافه رگبار در تلگرام