کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

جنگل کُشی

 

 

امروز رو در حالی شروع می کنیم که سیل ، استان هنوز زیبای مازندران رو داره در خودش غرق می کنه و متاسفانه تا حالا به 6 شهر و حداقل 100روستا خسارت وارد کرده . تا حالا برآورد اولیه خسارات به ده ها میلیارد تومن رسیده . ارتفاع سیل در بعضی مناطق به بیش از 2 متر! رسیده و ... و ....و....

 

 خبرها یکی از یکی تاسف بار تره . طبیعت این جوری از ما انتقام می گیره . مراتع سرسبز ، جنگلهای سرسبز و خرم ، کوههای زمردین مازندران ، که همه طعمه طمع و آز من و امثال من قرار گرفتند و  این جوری برون ده خودشون رو نشون می دن .    

 

بارون میاد مثل همیشه ، شنیدین حتما این بیت رو که ، باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ لاله روید و در شوره‌زار، خس ؟  

 

هر هکتار جنگل قادر به ذخیره‌سازی 2هزار مترمکعب آبه. زمان نفوذ یک لیتر آب در جنگل  7 دقیقه و در مناطق غیرجنگلی 4 ساعته . یعنی توان نفوذپذیری بارش‌ها در خاک‌های جنگلی 40 برابر بیشتر از خاک های غیرجنگلی ست. با قطع درختان و نابودی جنگل‌ها ، قدرت حفظ و ذخیره‌سازی آب در خاک کلی کم شده .   

 

جایی بارون که میاد سرسبزی می شه و جمع آوری آب برای روزهای بی آبی ، این جا سیل می شه و بی خانمانی و خسارات هنگفت . اصلا شمالی ها با واژه سیل به این مفهوم آشنا نبودن که . مسیر آب و رودخونه ها همیشه مشخص بوده محل خونه سازی ها هم همین طور . هیچکدوم تو کار هم دخالتی نداشتن .   

 

گرفتاری از اون جا شروع شد که اره برقی اختراع و وارد این کشور شد . چاقویی بود که به دست آدم ناجور داده شد اما فرهنگ همون فرهنگ بود . اون موقع هیزم شکن نهایتا تو یه فصل 10تا درخت رو با تبر می انداخت و می رفت دنبال زندگیش ، الان شده روزی 10 تا . ارزش چوب هم که بیشتر شده و دیگه یا علی و بازارش حسابی داغه .   

 

به دلایل نابودی جنگلها ، اینا رو هم اضافه کنین ، آتش سوزی های عمدی و غیر عمدی ، راه سازیهای مخرب ، فعالیتهای معدنی غیر اصولی . 

 

 آدم می مونه که به این تناقض توی عکس بخنده یا گریه کنه ؟ سمت چپ عکس روی تابلو نوشته شده که نگذارید بمیرد جنگل که جهان خواهد مرد . اون وقت سمت عکس می بینیم که آقایون ،  درختهای بریده شده به پشت از کنارش می گذرن و به ریش تابلو و تابلو نویس می خندن! 

 

این طوری شده که جنگلهایی که هزاران ساله که طول کشیده تا به وجود بیان ،در عرض همین 25ساله اخیر ، دو سومشون از بین رفته اند و سالی 125هزار هکتار دیگه هم از بین برده میشن .   

 

این حرفا الان برای اون مازندرانی که قبلا جنگلهای محل زندگیش رو از بین برده اند ، نه آب میشه نه نون ، چون سیل الآن خونه اش رو ویران کرده ولی ای کاش همگیمون کمی بیشتر فکر کنیم که به دست خودمون تیشه به ریشه امون نزنیم   

 

پیوست : مقاله بررسی روند تخریب جنگل ها و قطع درختان در ایران نوشته زهراسادات احمدی رو هم بخونین . اطلاعات مفیدی بهتون میده . 

  

 

.... 

 

 

کامنت برگزیده

  

 

 گیل دختر گفته :  اینا اصلا حرف جدیدی نیست برای ما شمالی ها ... اینجور مسائل که ناشی از بی دقتیه آدما و از دید من حتی بی رحمیشونه ،گستره بسیار وسیع تری داره که قطع درختای جنگلی و طبیعتا به دنبالش این سیلابهای ویرانگر فقط بخشی از اونه ...

از دید من که سالهاست تو این خطه سرسبز زندگی کردم، شنیدن این خبرها به طرز اندوهگینی داغ دلمو تازه میکنه ... ما ادمها واقعا موجودات خودخواهی هستیم اما صالا حواسمون نیست که این خودخواهی  در نهایت به خودمون آسیب می رسونه ...

مسئله قطع درختان و به وجود اومدن سیلاب ... مسئله زباله هایی که مسیر های سر سبز جاده هارو طوری فرگرفته که وقتی در کنار جاده بخوای توقف کنی و قدری استراحت کنی فضای متعفن و بدمنظره ای که به وجود اومده منصرفت میکنه ... ساحل دریا که پر از زباله شده و چندشت میشه که کفشتو در بیاری تا خنکی شنای ساحل قدری بهت ارامش بده ...

خیلی وحشتناکه ... درد یکی دوتانیست  داره نابود میشه این شمال قشنگ و سر سبزو هیچکس هم حواسش نیست حتی خود ما شمالی ها چه برسه به بقیه ...

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
رعنا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:52

سلام جناب رگبار
ممنون از این پستتون
باز درختا رو قطع کردن و اینا حالا میگیم دست عوامل ناشناخته است
دیگه باز کردن دریچه های فاضلاب شهری که دست شهرداریه
بابل بین شهرهای استان شهریه که سطح آبش خیلییییییییییی بالاست
یعنی یه بارون معمولی کافیه که حتی توی خیابونها هم یه سطح چند سانتی متری از آب جمع بشه
بعد توی روزهای بارونی دوستان محترم شهرداری همیشه عقب می مونن و همیشه دریچه های ورود آب به فاضلاب شهری بسته می مونه
نتیجه چیه؟
نتیجه اینه که قشنگ و خیلی شیک آب توی کوچه ها و خیابونها تا بالای زانو می رسه
اونم نیاز نیست چندشبانه روز بارون بباره ها
نههههه
یک ساعت یه رگبار تند کافیه که مجبور به بالا زدن پاچه ها بشیم
خدا رو شکر جلوی دریچه ها هم پر از زباله هاییه که مردم بدون هیچ توجهی ریختن
ماه قبل که یه عالمه بارون اومده بود و بهشهر رو سیل برد، فکر میکنین چقدر بارید؟
از ساعت 6 صبح تقریبا شروع شد و حدودای 8 و نیم نه تموم
ولی طوری شد که همسایه ها و خصوصا خانوما برای بیرون رفتن از کوچه منتظر می موندن که یه نفر با ماشین بیاد و بقیه رو رد کنه
آژانسها در اینجور موارد وارد کوچه نمیشن.
حتی از اون سر کوجه کسی میخواست بیاد تو، به هر ماشینی متوسل میشد که تا داخل برسوندش

اصن یه وعضی!

- اینی که نوشتی که خیلی عجیبه . چرا اینا دریچه ها رو باز نمی کنن؟ اگه باز کنن مشکلی پیش نمیاد؟

گلدونه سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 http://tondokhond.persianblog.ir/

همینه که میگم شانس آوردیم کنار اقیانوس نیستیم تا سالی یکی دو بار سندی و کاترینا و چی و چی بریزه رو سرمون و بدبختمون کنه دیگه

-اون موقع لااقل زلزله نداشتیم !

گیل دختر سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 http://barayedokhtaram.blogfa.com

سلام آقای رگبار ... اینا اصلا حرف جدیدی نیست برای ما شمالی ها ... اینجور مسائل که ناشی از بی دقتیه آدما و از دید من حتی بی رحمیشونه گستره بسیار وسیع تری داره که قطع درختای جنگلی و طبیعتا به دنبالش این سیلابهای ویرانگر فقط بخشی از اونه ... از دید من که سالهاست تو این خطه سرسبز زندگی کردمش نیدن این خبرها به طرز اندوهگینی داغ دلمو تازه میکنه ... ما ادمها واقعا موجودات خودخواهی هستیم اما صالا حواسمون نیست که این خودخواهی در نهایت به خودمون آسیب می رسونه ... مسئله قطع درختان و به وجود اومدن سیلاب ... مسئله زاله هایی که مسیر های سر سبز جاده هارو طوری فرگرفته که وقتی در کنار جاده بخوای توقف کنی و قدری استراحت کنی فضای متعفن و بدمنظره ای که به وجود اومده منصرفت میکنه ... ساحل دریا که پر از زباله شده و چندشت میشه که کفشتو رد بیاری تا خنکی شنای ساحل قدری بهت ارامش بده ... خیلی وحشتناکه ... درد یکی دوتانیست آقای رگبار ... داره نابود میشه این شمال قشنگ و سر سبزو هیچکس هم حواسش نیست حتی خود ما شمالی ها چه برسه به بقیه ...

- می دونی گیل دختر خانوم در وهله اول مسئول پاکیزگی یه جا مردم خود همون جان . من ترکیه بودم کوش آداسی و از دست بچمون یه تیکه ظرف بستینی افتاد ویط بازار و ما هم نفهمیدیم . یکی از مغازه دارها دنبالمون اومد و به ما اشاره کرد و ما هم بر داشتیم . اون جا هم اگه شما به مسافرها و غیر مسافرها که آشغال می ریزن بگین نریزن مطمئن باشین خیلی کم مبشه .
مشکل این جاست که من خیلی از شمالی ها رو هم می بینم که تو آشغال ریختن روی زمین گوی سبقت رو از بقیه ربوده اند .
کامنتت واقعا از دل بر اومد و بر دل نشست

نیره سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:49

جالبه که همین یکی دو شب پیش اخبار در مورد سیل در بولیوی توضیح میداد و می گفت: ملتی که جنگلهاشون رو نابود میکنن باید منتظر سیل باشن!!1

گیل دختر چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 http://BARAYEDOKHTARAM.BLOGFA.COM

بله متاسفانه همینطوره که میگید آقای رگبار ...من خودم خیلی هارو میشناسم کهز باله های خونه هاشون میریزن کنار جاده...دیدن این صحنه ها واقعا آزارم میده ...

مریم چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:38 http://osianeman.blogsky.com

کامنت من کو؟

- در رابطه با همین پست ؟ چیزی نیومد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد