امروز می خواستم از این تریبون استفاده کنم و روز مادر رو خدمت مادر خودم ، مادربچه های خودم و مادر مادر بچه های خودم تبریکات بلیغ عرض کنم .
من مادرم را دوست داشتم که در عین این که شاغل بود و تدریس می کرد ما سه تا بچه رو هم بزرگ کرد و نگذاشت آب توی دلمون تکمون بخوره اما وقتی بیشتر به مقام مادربودنش پی بردم که دیدم خودم بچه دار شدم و سختی ها و مسئولیتهای بچه دار شدن رو خودم لمس کردم ، برای باران هم همین طور بود که الان خودش مادر دو تا بچه است و عمده مسئولیتهای این دو تا فسقل با اونه .
روز هردوتون مبارک باشه عزیزان من .
همین طور خدمت همه خانمهای خواننده این کافه که نوشته های من رو دنبال می کنند هم تبریک عرض می کنم چه اونهایی که مادر هستند و چه اونهایی که هنوز مادر نشدند .
برای من جالب بود که بدونم روز مادر در کشورهای مختلف دنیا چه جوری برگزار میشه . این اطلاعات رو با سرچ توی گوگل به دست آوردم :
آلمان
بیش از ۷۵ سال است که روز مادر در دومین یکشنبه ماه مه برگزار می شود. در این روز استثنایی اهدای گل بسیار اهمیت دارد… گل فروش ها این روز را «بی وقفه» کار می کنند! فرزندان از صبح کارهای خانه را انجام می دهند. ابتدا یک صبحانه عالی برای مادر به رختخواب می آورند، سپس او را به گردش می برند و با یک «شام خوب» روز را به پایان می رسانند.
آمریکا
آمریکایی ها در ابتدای قرن بیستم دومین یکشنبه ماه مه را رسماً روز مادر نام نهادند و در خلال جنگ جهانی اول آن را گسترش دادند. در این روز فرزندان به نزد مادر، مادربزرگ یا خاله خود می روند. کارت تبریک جایگاه ویژه ای دارد. کارت ها روی لبه شومینه یا روی بوفه ردیف می شوند با یک پیام اصلی روی همه آنها: «برای بهترین مادر، مادربزرگ یا خاله…» یا «دوستت دارم مادر…». صبحانه در رختخواب نیز جزیی از مراسم است. در این روز، مامان حق دارد تا ظهر بخوابد!
● مکزیک
مکزیکی ها همیشه روز ۱۰ مه را برای مادران جشن می گیرند! آنها به مادرشان هدیه بسیار عجیبی می دهند: serenata. در نیمه شب ۹ مه جوان ها دور هم جمع می شوند و شروع به اجرای موسیقی خانه به خانه می کنند. آنها با گیتار آهنگ ویژه این روز را می نوازند و منتظر می مانند تا مادر عزیزشان در را به روی آنها باز کند، سپس آب میوه می نوشند و به خانه دیگری می روند و نغمه های شبانه را به افتخار مادر از سر می گیرند. معمولاً اجرای مراسم از ۱۱ شب تا ۶ صبح ادامه می یابد و به طور متوسط جوانان به ۱۷ خانه سر می زنند!
اسپانیا
جشن مادر اولین یکشنبه ماه مه برگزار می شود. این روز موقعیتی است برای اهدای هدایای فراوان به مادر، به ویژه رفتن به رستوران با خانواده. مادر در این روز آشپزی نمی کند. رستوران ها نیز با اهدای یک شاخه گل به مادران، در این جشن سهیم می شوند! در این کشور بسیار کاتولیک ماه مه، ماه مریم مقدس نیز است. در دهکده های دورافتاده، اسپانیایی ها اغلب برای رفتن به کلیسا گل می چینند و گل ها را به مریم مقدس سمبل مقام مادری هدیه می دهند.
انگلستان
انگلیسی ها چهارمین یکشنبه بهار را برای مادران جشن می گیرند. Simnel Cake شیرینی مخصوص این روز است. دسته گل و کارت تبریک هدیه ای است که مادران حتماً از آن بهره مند می شوند.
●ایتالیا
در ایتالیا روز مادر دومین یکشنبه ماه مه برگزار می شود. ماه مه، ماه بزرگداشت مریم مقدس و مقام مادری است. بچه ها در این ماه در مدرسه کارهای دستی (دسته گل، نقاشی و…) درست می کنند و به افتخار مادرشان شعر و سرود می خوانند. در رادیو و تلویزیون، مردم صدای خوانندگان بزرگ (انریکو کروزو، آرامندوتا جولی و…) را می شنوند که به افتخار مقام مادر می خوانند! در چند سال اخیر، به مناسبت روز مادر همچنین روز زن، ۸ مارس هر سال، گل فروشان با فروش دسته گل هایی که قسمتی از پول آن صرف کمک به سازمان های خیریه می شود در پیشگیری و درمان سرطان های خاص زنان سهیم می شوند.
برزیل
برزیلی ها در دومین یکشنبه ماه مه از مادرانشان قدردانی می کنند. این روز موقعیتی است برای مهمانی های بزرگ خانوادگی که همه مادران یک فامیل را دور هم جمع می کند (مادران، مادربزرگ ها، مادرزن ها و مادرشوهرها، عروس ها و…). توجه و احترام نسبت به مقام مادر متنوع است (ترانه ها، اشعار، هدایا…). در این روز، برانگیختگی احساسات به حدی است که برخی از مادران به پهنای صورت اشک می ریزند.
بلژیک
روز مادر معمولاً دومین یکشنبه ماه مه برگزار می شود. بلژیک در این مورد از آمریکا تقلید کرده است. اما تاریخ برگزاری روز مادر در همه مناطق بلژیک یکی نیست. مثلاً در برخی مناطق بلژیک روز مادر ۱۵ اوت، روز ماری (Marie) برگزار می شود.
● جمهوری چک
روز مادر که دومین یکشنبه ماه مه برگزار می شود در زمان «انقلاب مخملی» و سقوط کمونیست دوباره احیا شد یعنی از زمان تقسیم چکسلواکی به دو کشور چک واسلواکی. در دوره کمونیسم چکسلواک ها تنها روز زن (۸ مارس) را جشن می گرفتند و روز مادر به سیاهچال فراموشی سپرده شده بود. چک ها اکنون زمان از دست رفته را جبران می کنند. به افتخار مادر، فرزندان از کلاس اول تا آخر دبیرستان جشن کوچکی در مدرسه برگزار می کنند و با اهدای شیرینی، هدیه و گل مادران را غرق در شادی می کنند.
●مجارستان
روز مادر مانند بسیاری از کشورها اولین یکشنبه ماه مه برگزار می شود. در زمان رژیم کمونیستی این جشن بخشی از ابراز هویت مجارها بود.در مدرسه بچه ها کاردستی های مخصوص درست می کنند و شعرهای زیبا حفظ می کنند. شعر مادر (mama) ساندور پتوفی (sandor petofi) قهرمان میهن پرست و یکی از بزرگترین شاعران مجار قرن نوزدهم اغلب قلب مادران این کشور را به لرزه می اندازد! شهرها در این روز شور و حال دیگری می یابند با بارانی از گل ریتم آهنگ کنسرت ها و تئاترهای خیابانی همراه است
نمی دونم ریچارد فرای ایران شناس شهیر آمریکایی رو می شناسین یا نه اما چه علاقمند به تاریخ باشین و چه علاقمند نباشین ماجراهای چند روز اخیر حتما براتون جالبه . این ایران شناس بزرگ که چندی قبل وفات یافت وصیت کرده بود که کنار زاینده رود در کنار مزار پروفسورآرتورپوپ و فیلیس آکرمن به خاک سپرده بشه . چیزی که تا این حد خاص و از نگاهی تاثر برانگیز و غرور آفرینه ، فقط در ایران می تونه تبدیل به یه جنجال بزرگ بشه .
به این لینکا توجه کنید و مغرور باشین از همیت و غیرت هموطنانتون .
اول بخونین که ریچارد فرای کی بود از این جا
دوم بخونین عکس العمل چند نماینده اصفهانی مجلس در مخالفت با این امر و چند هم وطن دیگه در ملوث کردن مقبره پوپ و آکرمن از این جا و این جا
و سوم عکس العمل جانانه آقای جنتی وزیر ارشاد جمهوری اسلامی از این جا
و چهارم ... شاد باشید !!
وقتی در ایام نوروز فرصتی فراهم کردم و به دیدم فیلم چ حاتمی کیا رفتم و دو روز از زندگی دکتر چمران را بر پرده سینما جان گرفته دیدم . نیت کردم درباره حسی که فیلم به من داد با شما بگویم و در پستی دیگر دربار خود چمران که از علاقمندان اویم . در تدارک نوشتن مطلب بودم که دیدم محمدرضا شعبانعلی آن چه را من در ذهن داشتم بسیار خوب بیان کرده پس ترجیح دادم این معرفی فیلم را به وی بسپارم تا برایتان از چ ابراهیم حاتمی کیا بگوید .
«ابراهیم حاتمی کیا» برای ما از «چمران» میگوید. او هوشمندانه فیلم را «چــ» نامگذاری کرده است تا یادمان بماند که قرار است «بخشی از چمران» را ببینیم و حتی انتهای «چــ» را گرد نکرده است، به آن امید که خودش یا دیگران، روزی و روزگاری، از «م» و «ر» و «ا» و «ن» این داستان برایمان روایت کنند.
ما متولدین سالهای نخست انقلاب، «ژانر فیلم جنگی» را خوب میشناسیم.
فیلمهایی که در آن، هزار گلولهی دشمن، به یک هدف ثابت نمیخورد و یک گلولهی دوست، «هزار دشمن متحرک» را همزمان هدف میگیرد و میکشد!
فیلمهایی که در آنها «بوی خاک» و «رنگ خون» در میان داستانسرایی اغراق شده از «عشق» و «عرفان» و «قاطعیت» و «ایمان»، گم میشود.
فیلمهایی که در آن حضور اغراقآمیز «هوشمندی» و «شجاعت»، جایی برای «واقعیت انکارناپذیر ترس و تردید» باقی نمیگذارد.
و ابراهیم حاتمی کیا، خالق دیدهبان، مهاجر، آژانس شیشهای و از کرخه تا راین، مثل تمام سالهای قبل، یکی از تک تیراندازهایی است که در این میدان شلوغ و پرهمهمه و پرمنفعت فیلم و فیلمسازی جنگ، گلولهای دیگر را به آسمان شلیک میکند
.
در فیلم «چ»، برای چمران دو صفت میشنویم: «چمران خمینی» و «چمران بازرگان». اما آنچه پس از پایان فیلم در ذهن ما میماند «چمران حاتمیکیا» است. چمرانی که قبل از هر چیز یک «انسان» است: ترکیبی از تمام هوشمندیهایی که از یک چریک مجرب میخواهیم و تمام تردیدهای «علمی و منطقی» که از یک «ففیزیکدان برکلی» انتظار داریم و تمام شجاعتی که از یک «مومن مبارز» متصور هستیم و تمام «جملات و عباراتی» که میخواهیم از یک «شاعر عارف» بشنویم. چمرانی که «ارزشها» را برای حفظ مردم میخواهد نه «مردم» را برحفظ «ارزشها».
چمران حاتمی کیا، بر خلاف ساختههای ایدئولوژیک که قرار است ما را با «هزار پاسخ قطعی» راهی خانههایمان کنند، با «هزار پرسش و تردید» رهسپار خانهمان کرد. چمران حاتمیکیا، فرشته نبود. از آسمان نیامده بود. انسان بود. با همهی عشق و ضعف و تردیدی که ما را از شیاطین و فرشتگان متمایز میسازد. شاید همین است که من اگر بخواهم از میان سه چمران، یکی را در ذهنم حک کنم، «چمران حاتمیکیا» را به خاطر خواهم سپرد. چمرانی بر خلاف «کاسبان جنگ» که «جنگ» را به میان زندگی ما آوردند، «زندگی» را به «میدان جنگ» برد.
می توان درک کرد آنها که خشمشان را جز صدای شلیک گلوله خاموش نمیکند، نتوانند تصویر آرام یک چریک را که «قلم» را از «گلوله» دوستتر میدارد در دهن خود تصور کنند. چمرانی که می نویسد:
"اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درونم را آرام کنم. اینها را ننوشته ام که بر کسی منت بگذارم، بلکه کاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل کرده اند. چه خوش است با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن. خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم. خدایا! به انقلابی های مصر و الجزایر و کشورهای دیگر توجه می کردم که رهبران انقلاب بعد از پیروزی به جان هم می افتند، همدیگر را می کوبند، دشمنان را خوشحال می کنند و عدم رشد انقلابی و انسانی خود را نشان می دهند، و من آرزو می کردم که در روزگاران آینده، انقلاب مقدس ایران بوجود بیاید که، رهبرانش باهم متحد باشند… خدایا! آرزو می کردم که کشورم آزاد گردد و من بتوانم بی خیال از زور و تزویر و دروغ و تهمت و دشمنی و خباثت، در فضای آن به سازندگی پردازم و هرچه بیشتر به تو تقرب بجویم…خدایا! عذر می خواهم از این که در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! ای خدای بزرگ! تو را شکر می کنم که راه شهادت را بر من گشودی، دریچه ای پرافتخار از این دنیای خاکی به سوی آسمان ها باز کردی…"
فیلم «چ» یک «درام جنگی» نیست. یک «تراژدی
انسانی» است. میگویند تراژدی، داستانی بدون برنده است. بدون قهرمان. داستانی با
زخمی عمیق. داستانی که یافتن مقصر واقعی در آن، هرگز امکانپذیر نخواهد بود.
این خبریه که یکی دوروز قبل منتشر شده : "پس از روشن شدن نقش بنزین تولیدی در پتروشیمی ها در آلودگی هوا، دولت تصمیم گرفت با واردات روزانه 10 میلیون لیتر بنزین استاندارد، تولید بنزین در پتروشیمی ها را متوقف کند."
این طور که مشخص شده دانشگاه شریف آزمایشی رو در سال 90 انجام داده و به تازگی منتشر شده و می گه مثلا میزان گوگرد موجود در بنزین و دیزل نمونهبرداری شده از 10 جایگاه سوخترسانی در تهران که شامل بنزین و دیزل معمولی و نیز سوخت معرفیشده تحت عنوان یورو 4 هست به شدت با استانداردهای تعریفشده فاصله دارد. این میزان در بنزین معمولی و یورو 4 تا 20 برابر و در دیزل تا بیش از 800 برابر میزان استاندارد بوده است!! حتی همون موقع هم شرکت کنترل کیفیت هوا،میزان بنزن بنزین رو (که ماده ای بسیار خطرناک و سرطانزاست) ۳۵ برابر استاندارد اندازه گیری کرده بود .
یه موقع فقط هوای تهران آلوده بود حالا اکثر شهرا این گرفتاری رو دارند و این جاست که باید گفت خاک وچوکمون کنند . چندین و چند ساله که آقایون پز این رو دادند که خودکفا شدیم و بنزینمون بهترین کیفیت رو داره و حتی رئیس جمهور محترم سابق در اظهار نظری تاریخی ،بخش مهمی از آلودگی هوای تهران رو به خاطر نفس کشیدن ساکنان اون دونستند (لینک خبر) نه آلودگی سوختی که زحمت کشیده و خودکفامون کردند .
اصلا نمی تونم درکشون کنم .مگه این آقایون قبلی خودشون این هوا رو تنفس نمی کردند که براشون این چیزا مهم نبود یا این که اصلا نمی فهمیدند !؟