کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

قهرمان زباله ساز


درختکاری که تموم شد وهمه اتوبوسها برگشتند به خونه و زندگی خودشون ، گروه ما به سمت مرکز بازیافت زباله ها راه افتاد که خیلی با اونجا فاصله نداشت . دم درش یه نفر از کارشناسای اونجا با ما اومد و وارد شدیم رسیدیم به جایی که اصلا تصورش رو نمی کردم این شکلی باشه .


یه مساحت خیلی خیلی زیاد رو تصور کنین که به اندازه چندین و چند استادیوم فوتباله . خب ؟ حالا یه ارتفاع به اندازه ساختمون چند طبقه بهش بدین این حجم زباله ای بود که اون جا تلنبار شده بود و همه اش مال یه روز تهران بود . تازه اون موقعی که ما رسیدیم یعنی حوالی ظهر نصفش رو توی دستگاه ها ریخته بودند . ساعت کاریشون این طوریه که از نصف شب تا دم دمای صبح زباله ها میان و از صبح کارخونه شروع به کار میکنه تا 5 عصر که همه اش پردازش میشه . یعنی من تخمین زدم که این جوری حجم زباله نصف شده بود .


بوی زباله همه جا پیچیده بود و بیشتر همراهای ما جلو دماغشون دستمال گرفتند . راهنمای ما می گفت اگه تابستون این جا می اومدین که اصلا نمی تونستین داخل بشین از بوی وحشتناک زباله ها و هجوم بی امان مگسها که مثل ابری تو فضای این جا در حال پروازند . اما باز الان هم که باز هوا سرد بود بوی کمی نبود و تقریبا نمی شد تحمل کرد .


راهنمای ما گفت که تهران روزی 75هزار تن زباله تولید می کنه و من حساب کردم که یعنی هر کدوم از ما روزی یک کیلو پسماند از خودمون می اندازیم بیرون . در حالی که سرانه تولید زباله در جهان 250گرمه . یعنی ما 4 برابر بقیه زباله تولید می کنیم . از پوست میوه ها و پسماند غذاها گرفته ، تا دستمال کاغذی و پوشک بچه ، از بطری شیر و ماست ، تا نون خشک و کیسه های نایلونی ، از شیشه های باقی مونده تا .... . روزی 2000 نفر مشغول کارند تا این زباله ها از حالت دفن سنتی خارج بشند و باعث آلودگی بیش از پیش هواو آب و خاک نشن . می گفت شیرابه ای که این زباله ها در قدیم خارج میکردن چقده خطرناک بودند .


می گفت تو تهران روزی 2 با 3 بار زباله ها جمع میشن اما در خیلی کشورهای جهان هفته ای 2 تا 3 بار . می گفت قالیباف چند سال قبل توی کنفرانسی خارجی شرکت کرده بود و بعد از شستن دستهاش و خشک کردنش با دستمال خواسته بوده اون رو دور بندازه و سطلی پیدا نکرده بود و پرسیده بود که پس سطل کجاست که بهش گفته بودند ما زباله ای به اون صورت نداریم که بخوایم براش سطل بذاریم ! راست می گفت . من خودم یه سالی که به یکی از سواحل ترکیه رفته بودم یه دونه سطل آشغال اون اطراف ندیدم و زمین ماسه ای که کنار دریا این قده تمیزو عاری از آشغال بودکه باور نمی کردی . اصلا با ما قابل مقایسه نبودند .


خب الان تو مجتمع بازیافت آراد کوه دارن زباله ها رو تا جایی که بشه تفکیک می کنن . بخشی رو به کود گیاهی (کمپوست) تبدیل می کنن ، بخشی رو هم دارن سعی میکنن به سوختی مثل مازوت که تو نیروگاهها استفاده میشه بدل کنن . اون بخشی رو هم که نمیشه بعد از گرفتن شیره اش دفن می کنن . راهنمامون به ما می کفت هنوز هم که هنوزه 95% زباله ها نفکیک نشده میاد اینجا و فرهنگ تفکیک جا نیافتاده گرچه نسبت به چند سال قبل کمی بهتر شده . مثلا قبل نون خشک زیاد قاطی آشغالا بود الان خیلی کم شده .


نمی دونم معدنای شن و ماسه رو کسی تا به حال دیده یا نه ، کارخونه عین اون طراحی شده بود . لودری می اومد و زباله ها رو تو یه مخزنی می ریخت و به وسیله  دنده هایی روی یه تسمه نقاله حرکت می کرد و به وسیله نیروی انسانی که دو طرف نقاله ایستاده بودند تا حدودی تفکیک می شدند و همین جور بالا می رفت و نهایتا از اون خط حارج می شد . راستش به نظرم اون کارگرها یکی از سخت ترین شغلهای دنیا رو داشتند . همه ماسک زده بودند و نمی شد از قیافشون چیزی رو بخونی ولی می شد حدس زد که چه قیافه های غمگینی در پس اون ماسکها وجود داره .


 

درختکاری ما در کهریزک


آقا الانه که دارم این کلمات رو واسه شما تایپی می کنم دلم می خواد یه ماساژور حرفه ای بیاد و همه کت و کول و کمرم رو ماساژ و مشت و مال بده ، هر مدلی هم داد بده ، از مشت و مال حمومی گرفته تا ماساژ سوئدی و تایلندی !


احتمال 90درصد ذهنتون داره می ره سمت این که دیروز خونه تکونی عید کردم و به این روز افتادم ولی باید بگم که نوچ و اون هنوز مونده و این کوفتگی بدن بنده از بابت فقره دیگه ایه . راستش دیروز برای من و باران و بنیامین روز خیلی خوبی بود. با یه عده از رفقای جدید و با یه اتوبوس راه افتادیم به سمتی و سر از کهریزک ،جنوبی ترین نقطه تهرون درآوردیم . همیشه کهریزک برای من یادآور دو تا چیز بوده . اول آسایشگاه سالمندانش دوم زندانش که توش زدن چند نفر رو نفله کردن . حالا برای من یاد آور دو تا چیز دیگه هم میشه . یکی درختکاری ای که اون جا با اهل و عیال انجام دادیم ،دوم مرکز بازیافتو پردزاش زباله ها که چند کیلومتر اون ور ترش بود .


راستش مرکز زباله ها مرکز خیلی جالب و خاصی برای من بود و فردا دربارش براتون مفصل می نویسم که نکات واقعا جالب و تکون دهنده ای برای شخص من داشت و فکر کنم شمام از خوندش مستفیذ شین !


اما امروز براتون درباره درخت کاری عظیمی می نویسم که ما و یه عده زیاد دیگه ای که اون ها هم از جاهای دیگه اومده بودن . اون جا قبلا مرکز دفن زباله ها بود یه زمین بزرگی به مساحت حدود 200هکتار که شهرداری روی اونا به ضخامت 1 متر خاک ریخته و تبدیل شده به چندین تپه گنده که حالا دارن اون رو درختکاری انجام می دن .


اون جا برای جماعت بیل گذاشته بودن با کلنگ و دبه آب و نهال های درخت و جاهای مشخصی که ما باید درختا رو اون جا می کاشتیم . ما بودیم و یه جماعت چندصد نفره که به سرعت برق و باد بیابون برهوت رو تبدیل به درختزاز می کردن ! یه جورایی انگاری که مسابقه بود .


من و باران و بنیامین هم یه تیم شدیم و شروع کردیم . باران خانوم نقش مدیریتی حمایتی رو به عهده داشت و بنده و بنی هم بیل و نهال به دست جلو می رفتیم و زمین رو آباد می کردیم . آقا و خانومی که شما باشین از ساعت 9 تا 11 تیم سه نفره ما روی هم 19 تا درخت کاشت . حالا شما ببین منی که مدتهاست فعالیت بدنی اون جوری نداشتم نباید بدن درد بگیرم ؟!


      


این ها رو تا این جا داشته باشین تا فردا که بقیه اش رو که راجع به مرکز اصلی زباله هاست براتون بنویسم .


فعلا رخصت

 


 

 

خلاقیت مترویی



گاهی آدمای خلاق از موقعیتایی که برای همه پیش میاد و به نظر عادی عادیه بهره برداری های خاصی می کنن که آدم کیف می کنه . مثل این شخص که توی مترو این خلاقیت رو انجام داده . به نظر شما از عکسای زیر کدومشون بامزه تر از آب در اومده؟!



   

   

   


من خودم این کویوت و رود رانر آخری رو بیشتر پسند کردم !!

اندر مزایای با سواتی !



دیشب بنیامین خیلی دیر خوابید . معمولا دیگه ساعت 9.5 یا حداکثر 10 می فرستیمش تو اتاقش بره بخوابه . اما دیشب مهمون داشتیم و این هم پا به پای مهمونا تا 12 شب نشسته بود و وقتی رفتند و ما هم مشغول جمعآوری خونه  و دو باره مرتب سازی اون جا بودیم دیدم که گوشی مادرش رو برداشته و داره بازی نینجا فروت رو می کنه .


تو خونه ما یه قانونی هست و اون این که بنی اجازه داره فقط سه روز ، شنبه ، دوشنبه وچهارشنبه از این قسم بازیا بکنه . حالا چه تو گوشی باشه ، چه تو پی اس پی ، چه تو کامپیوتر . اون هم به مدت دو ساعت برای هر روز . اینایی که این بازیا رو کردن یا بچه دارن می فهمن که من چی دارم میگم که بچه رو ولش کنی حاضره تمام هفته رو بشینه و ساعتها بازی کنه . خب مام چن وقتی دیدیم که این جوری که نشد کار و زندگی که این همه اش سرش توی ال سی دی باشه و براش وقت تعیین کردیم .


اره می گفتم دیدم که گوشی مادرش رو برداشته و داره بازی نینجا فروت رو می کنه . بهش گفتم بنی خان اولا الان دیر وقته و تو هنوز نخوابیدی و ثانیا مگه بهت نگفتم فقط روزهای زوج ؟ امروز سه شنبه نیست ؟


فسقل پاز بازی رو زده و برگشته با لبخند میگه .خب آره پدر ولی الان چند دقیقه ای است که توی چهارشنبه ایم ها !!


این روس ها


                                      


من معتقدم که نه دشمن دائمی داریم و نه دوست دائمی .


طی این تاریخ چندهزار ساله ما با یه سری از کشورها مشکلاتی داشتیم . اونها به خاک ما حمله کرده اند یا ما به خاک اونها حمله کرده ایم . اما توی تاریخ معاصرمون از یه کشور بیشتر از بقیه کشورها لطمه خوردیم و اون روسیه است . چه موقع تزارها ، چه موقع کمونیستا و چه حالا .


تنها کشوری که تو این دوران معاصر چندین بار بخشهایی از خاک کشور رو به توبره کشیده و هزاران نفر از ایرانی ها رو به قتل رسونده ، بخشهای وسیعی از ایران رو ازش تو دوره قاجارها جدا کرده بود ، تو دوره پهلوی ها سالیان سال آذربایجان رو اشغال کرده بود ، مشهد رو اشغال و حرم امام رضا رو به توپ بسته بود ، گیلان و مازندران و قزوبن رو ضمیمه خاک خودش کرده بود ،  تو دوره جمهوری اسلامی تا تونست به اسم مقابله با استکبار جهانی و ساخت نیروگاه و سامانه های دفاعی ایران رو چاپید ، روسیه بوده و بس .


من نمی گم باید الان با اونها دشمن باشیم . نه این خردمندانه نیست . روسیه همسایه ای قوی و قدرتمند و بازیگری بین المللیه . اما دیگه خوشرقصی تا چه حد ؟ به چه بهایی؟ اما تو دنیا کشورهای دیگه ای هم هستند که به قدرت روسیه و حتی قوی تر و مهم تر و کارآمدتر از روسیه اند . همه می شناسیمشون و مطمئنم خطر هیچ کدومشون بیشتر از روسیه که نیست هیچ کلی هم منافع برای ما نهفته است . صحبت من اینه که ما نباید همه تخم مرغهای خود تو سبد روسها بذاریم . همین کاری که سالهای ساله داریم تکرار می کنیم و عبرت هم نمی گیریم .


وقتی پوتین می بینه کشور ما این جوری بهش محتاجه خب معلومه که به وقتش برای ما گربه رقصونی هم می کنه . مثل نونوایی محله تون که اگه بدونه بقیه نونوایی ها به شما نون نمی فروشن و شما مجبورین فقط از اون بخرین ، به شما نون سوخته می ده ، نون خمیر میده ، بقیه پول رو نمی ده ، گرون فروشی می کنه و شما هیچ چیزی نمی تونین بهش بگین .


امروز روسها برای منافع خودشون دارن به زور وارد اوکراین می شن . کاری که توی این سده اخیر بارها و بارها علیه کشورهای دیگه انجام دادن . علیه ایران ، علیه لهستان ، علیه چکسلواکی ، علیه . . . این کار خوبیه ؟ چون طرف دیگه دعوا آمریکا و اتحادیه اروپاست ؟ نباید بعضی ها عاقل بشن ؟ آخه حمله و تجاوز روسها به یه کشور مستقل دیگه ذوق کردن داره حاج حسین آقا ؟!!