سرویس دهنده وبلاگ من ، جناب بلاگ اسکای ، امکانی رو در جهت تعامل من نویسنده با شمای خواننده ،راه اندازی کرده که خوبه شما هم ازش مطلع باشین .
اولین چیزی که به بلاگر توجه می کنه اینه که در روز چند نفر وبلاگش رو دیده اند . این از آمار وبگذر وبلاگ در میاد .
دومین چیزی که یه بلاگر توجه می کنه اینه که چند نفر براش پیام گذاشتن که این خیلی مهمه . یعنی خواننده مطلب رو خونده و این قده براش مهم بوده که وقت گذاشته و نظرش رو هم داده .
اما بلاگ اسکای اخیرا راهی میانه که گویا مبدعش جناب فیس بوک بوده رو این جا پیاده کرده که شمای خواننده که مطلبی از من خوندین و بدتون هم نیومده ولی وقتش یا حالش رو نداشتین که کامنت گذاری کنین ، می تونین به راحتی با یه کلیک ،یک بار لایکش کنین . نیازی هم نداره که حتما عضو بلاگ اسکای باشین .
این امکان به نوعی برای کامنتها هم هست که خوشتون اومد امتیاز مثبت بدین و اگه بدتون اومد امتیاز منفی .
من در این جا از جناب بلاگ اسکای کمال تشکر و امتنان رو دارم . و فعلا رخصت
....
کامنت برگزیده
نیره گفته: نمیدونم چرا این لایک گذاشتن توی وبلاگ خیلی جا نیفتاده
خیلی ها از حلقه مخاطبای این وبلاگ ، جوگیریات رو به خوبی میشناسن و فکر کنم همشون با من موافق باشن که وبلاگ آبرومند بسیار موفقیه . یعنی در عین این که مطالب خوب و خواندنی و سطح بالایی می نویسه .جذب مخاطبش عالیه . وبلاگای دیگه ای رو هم می شناسم که در سطح بابک و شاید بالاتر هم می نویسن ولی این قده مورد توجه نیستن و مخاطب ندارن . دلیل چیه؟
با بابک هفته قبل مصاحبه ای شد که خواندنیه (لینکش رو تو وبلاگش می تونین به راحتی پیدا کنین ) . نکاتی رو گفت که به نظرم راز بخشی از این موفقیت رو بیان می کنه . بابک گفته : " وبلاگ نویسی کار وقت گیریه و من خیلی از اوقات رو پای کامپیوترم بودم .... وبلاگ نویسی کار اعتیاد آوریه .....وبلاگ بزرگترین تفریح و سرگرمی من توی زندگیه ..... شاید درست تر این باشه که بگم بخشی از زندگی منه."
نکته رو متوجه میشین ؟ به وبلاگش علاقه زیادی داره و براش وقت می ذاره . براش یه چیزی بعد از 50تا چیز دیگه نیست. نمی دونم توی زندگی واقعیش چه موقعیتی رو داره ولی فکر کنم که همین پشتکار و جدیت رو توی کار و زندگی خودش هم داشته باشه و این طور آدم ها در همه ارکانشون آدمهای موفق و پیشرویی هستند . آدمهایی که کارهاشون رو جدی می گیرند و براشون وقت می ذارن .
خیلی از ماها توی زندگیهامون آدمهای موفقی نیستیم . گله می کنیم و غر می زنیم که چرا دنیا حق ما رو بهمون نمیده چرا رشته مناسب قبول نشدیم ؟ چرا درآمد خوبی نداریم ؟ چرا شغلمون رو دوست نداریم ؟ چرا .... ؟ چرا ....؟ ولی این رو توجه نمی کنیم که برای موفقیت در تک تک این کارها باید باید فکر و ذکرمون اون کار باشه تا موفق بشیم . این حلقه مفقوده ماست .
...
کامنت برگزیده
سنجاقک گفته :
کاملا موافقم و میدونم تا این اولیه ...خواستن حل نشه ...توانستن بی خود وقت صرف می کنه...همین.
غروب بادخیز و گردو غباری تهران وقتی شد که من پرسیسکی وراچ رو در کافی شاپ چرای چهارراه کالج برای اولین بار دیدم. با پرسیسکی وراچ 4سالی هست که آشنام . هر دو هم دیگه رو می خونیم . توی اکراین پزشک شده و همون جا هم مشغول کاره با تخصص زنان و زایمان . چند هفته ای به ایران برگشته بود و قرار وبلاگی رو گذاشته بود که خواننده هاش رو ببینه و خواننده هاش هم اون رو ببینن .
خوبی قرارهای وبلاگی می دونین چیه ؟ قیافه اونی رو که سالهاست مجازی می شناسیش می بینی و دوستی واقعی تری پیدا می کنی . عصر خوبی بود جاتون خالی پرسیسکی وراچ هم خوش مشرب و مهربون بود و خوش حال شدیم که همیچین دوستی داریم .
خواننده های دیگه اش هم رو دعوت کرده بود که عمدتا بلاگر بودند و مطلب می نوشتند ولی من تا به حال به وبلاگشون نرفته بودم و متقابلا اون ها هم من رو نمی شناختند . اما جمع خوبی بود و همه گرم و صمیمی بودند و کلی به ما خوش گذشت و با وبلاگای جدیدی آشنا شدم .
راستش یه سوتی هم دادم ! وقتی منو رو آوردند که سفارش بدیم من به خیال این که قراره هر کسی دانگ خودش رو حساب کنه برای خود میلک شیک مخصوص سفارش دادم . دیدم بقیه همه چای خواستند ولی دقت نکردم چرا . وقتی که نشستمون تموم شد و خواستیم بریم دیدم ای داد بی داد ، میز رو قراره دکتر حساب کنه !
اوه. . . یکی دیگه هم بود ،سوتی رو می گم . من وقتی نشستم دیدم که همه خواننده ها یه کادویی چیزی دستشون گرفتن و برای پرسیسکی وراچ تحفه آوردن ، الا من که دست خالی پاشده بودم رفته بودم !
اول این که خدمتتون بگم ببخشین که این 10 روز در کافه بسته بود و منوی جدیدی ندادم خدمتتون . گرفتاری و تنبلی و بی حوصلگی دست به دست هم داده بودند نامردها !
اما دوم این که دوست دارم نظرتون رو راجع به بابک زنجانی برام بنویسین . حالا هر چند کلمه یا چند خط یا چند پاراگرافی که دوست دارین . می خوام پست بعدیم رو راجع به این شخص بنویسم و دونستن نظراتتون برام مهمه .
افسانه خانوم خواننده و کامنت گذار خوش ذوق من در وبلاگش فراخوان یا به عبارتی بازی ای رو راه انداخته که به نوعی ادامه بازی کتابهاست منتها برای بچه های زیر 5 سال . از من هم دعوت کرد که من مطالبی رو براش نوشتم . نوشته اش رو در ادامه بخونید .
آقای رگبار هفته قبل فراخوان جالبی را در مورد کتاب در وبش داد و با اینکه تعداد کمی متاسفاًنه در این فراخوان شرکت کردند اما باز برای من به شخصه مفید و جالب بود.
این ایده به ذهن من هم آمد که برای کتابهای کودکان تا زیر ۵ سال هم فراخوان بگذاریم.
چه نکاتی را برای خرید کتاب کودکانمون مورد اهمیت قرار میدیم؟ معیار هامون چی هستند؟
اسم سه کتاب را که پیشنهاد خریدش را به ما میدید - در صورت امکان با اسم نشر.
حتی اگر به شخصه فرزند نداریم حتما یک بار هم که شده برای کودکی کتاب کادو دادیم- البته امیدوارم. از عزیزانی هم که خاموش اینجا را میخونند خواهش میکنم اگر تجربه یا پیشنهادی دارند با بقیه در میان بگذارند. کامنتها را خصوصی میکنم و بعد دوشنبه صبح پست را با کامنتهای شما بازنویسی میکنم.
اجازه بدید که در کنار وب خونی گاهی از تجربههای هم به شکل مفید استفاده کنیم.
منتظر حضور خوبتون هستم.