امروز 9 ساله شد وبلاگم . یه جور حس نوستالژی واری دارم به این صفحه شخصی ام . از زمانهایی که با نام مستعار می نوشتم مثل همه و اسمم آقای رگبار بود تا الان که با نام خودم قلم می زنم . دیگر در این وبلاگ کمتر اوقاتی مطلب نوشته میشه .گه گاهی سری می زنم و گردو غباری ازش برمی دارم ولی ته دلم هنوز این جا خونه و منزلگاه اول منه . نمی دانم شاید زمانی باز به این جا برگردم . خدا رو چه دیدید؟!!
توی دایرکت این پیام رو دیدم : " با سلام و احترام . معلم کلاس اول من علی بیتاژیان نام داشت . می خواستم ببینم شما هستین یا تشابه اسمیه ؟" و با توجه به این که تنها علی بیتاژیان کره زمین خود من هستم می دونستم که تشابه اسمی ای در کار نیست و هیجان زده شدم.
بیست و پنج سال قبل ، توی روستاهای دور افتاده و محروم بلوچستان در دوره ابتدایی تدریس می کردم و از هیچ کدوم از دانش آموزای اون موقع خبری نداشتم . هم این که اون موقع امکانات ارتباطی مثل حالا نبود هم این که خود روستاها دارای بعد مسافت بودند و من دیگه نرفته بودم . چند سالیست با این که خیلی دوست داشتم سفری بکنم به اون مناطق تا به حال نشده بود و این پیام به مدد مایک کراگر ( سازنده اینستاگرام ) به دستم رسید
بهش پیغام دادم و بلافاصله جوابم رو داد و تا اسمش رو گفت کامل یادم اومد کی بود و اسم پدرش چی بود. صمد که اون موقع کلاس اول بود و پسری خیلی مودب و درسخون که الان برای خودش مردی شده و صاحب فرزندان و زندگی مستقل . فوق لیسانس داره می گیره و دبیره . تلفن هامون رو رد و بدل کردیم و امیدی دارم که بتونم به زودی به اون مناطق دوباره سری بزنم و تجدید خاطره ای کنم .
وقتی این عکس صمد رو می بینم و بزرگی و به عرصه رسیدنش رو ، احساس می کنم که واقعا عمری ازم گذشته ها .
تهران- ایرنا- محیط زیست به عنوان بستر و محیط زندگی انسان نقش تعیین کننده ای در سلامت روح، جسم و همچنین سطح کیفیت فعالیت های بشر دارد و رشد و توسعه کشورها را تضمین می کند، عرصه ای که تمام افراد جامعه در حفظ و انتقال آن به آیندگان مسوول هستند، بنابراین جهانیان باید با آینده نگری و دیدگاهی فراملی برای حفاظت از آن بکوشند.
حفظ محیط زیست از آلودگی و خطر، امروزه یکی از مهمترین اولویت های انسان ها، سازمان های بین المللی و بیشتر دولت ها است اما در مقابل گروهی نیز وجود دارند که خواسته یا ناخواسته زیست بوم را تخریب می کنند. آلودگی عمدی و سهوی محیط زیست و انقراض گونه های مختلف گیاهی و جانوری از جمله این اقدام های تخریب گرانه بشر است. بر هم زدن نظم طبیعت بیش از هر چیز به دلیل دستیابی به سود و منافع مادی است و صنعتی شدن جوامع نقش بسزایی در افزایش تخریب محیط زیست دارد. در ابن راستا بیشتر آلودگی ها از طرف کشورهایی صورت می گیرد که از درجه اقتصادی و صنعتی بالاتر و پیشرفته تری برخوردارند.
منم مثل خیلی های دیگه زمانی به اوضاع سیاسی به طور جدی علاقمند شدم که انتخابات خرداد 76 می خواست برگزار بشه و سیدمحمد خاتمی برعکس همه پیش بینی ها توی روز دوم خرداد (دقیقا 20سال قبل در چنین روزی) با یه رای قاطع برنده شد . روز به روز علاقه ام بهش بیشتر می شد وقتی می دیدم که چیزهایی می گه و کارهایی می کنه که برای ما ها تازگی داشت . من که اون موقع 25 ساله و مجرد بودم طبیعتا بیشتر به مباحث آزادی بیان و آزادی های مدنی اش علاقمند بودم و گرچه بعدها فهمیدم که در باب اقتصاد سالم و پیشرو چه قدم های بزرگ و خاصی برداشته بود با این که ظاهرا شعارش تقدم توسعه سیاسی بر اقتصادی بود و ما مو می دیدیم و او پیچش مو .
خاطره ای ازش دارم که بی مناسب نیست الان براتون تعریف کنم . در اولین سالگرد دوم خرداد مراسمی برگزار شد توی دانشگاه تهران و من و عده خیلی زیادی از جوونها هم رفتیم . جایی که قرار گرفته بودم خوب بود و می تونستم خاتمی رو از فاصله چند متری ببینم که نشسته بود و منتظر که مراسم شروع بشه و در این حین ما بهش دست تکون می دادیم و اون هم برای ماها همین کار رو می کرد . سخنرانی اش شروع شد و درباره مسائل مختلفی صحبت کرد و رسید به آزادی مطبوعات . در یک سال گذشته یکی از مسئولین قضایی که سمت بالایی هم داشت و اسمش رو نمی برم ، خیلی با جریان غالب مردم و شخص خاتمی مقابله کرده بود و حرفهایی زده بود و کارهایی کرده بود که خشم و غضب طبقه دانشجو و روشنفکر رو برانگیخته بود .. وقتی خاتمی از آزادی گفت جمعیت شروع کردند در حمایت از خاتمی شعار دادن و مرگ بر اون آقا گفتن ( باز هم نمی گم کدوم آقا !) یک دفعه خاتمی دست بلند کرد و بلندتر گفت : از مرگ نگویید از زندگی بگویید ... از مرگ نگویید به زندگی سلام کنیم . یک دفعه جمعیت از اون شور و هیجان افتاد و مرگ بر این و آن قطع شد و خاتمی ادامه سخنرانی اش را انجام داد .
حقیقتش ماها هنگ کرده بودیم که چرا نخواست ازش حمایت بشه . البته ما هم تقصیری نداشتیم که از وقتی چشم باز کرده بودیم برای همه طلب مرگ کرده بودیم . از صدا و سیما شنیده بودیم . توی مدارس هر روز صبح سر صف باید برای تعدادی کشور و آدم طلب مرگ می کردیم و مرگ بر این جا و اون جا می گفتیم . جور دیگه ای ابراز مخالفت انجام نداده بودیم و بلد نبودیم . کسی جور دیگه یادمان نداده بود اما خاتمی نفکری صلح جو و انسان دوست داشت و دنبال گفتمان بود نه فحشمان و کشتمان . بذری رو کاشت که ما چند روز قبل اولین محصولش رو درو کردیم .
سخنرانی تموم شد و دوره های خاتمی هم به اتمام رسید . محبوبیتش گاهی افول کرد و گاهی بالاتر رفت . اما امروز به جرات می تونم بگم که سیدمحمد خاتمی جزء محبوب ترین سیاستمداران ایران است که به یه ویدیوی 3 دقیقه ای که نه از صداو سیما که توی گوشی های کوچیک تلفن میشه دیدش مردم زیادی رو به جهت می ده و هدایت می کنه .
پاینده و منصور باشه سِدممّدآقا.
اگه مثل من از تحسین کننده های استیوجابز باشین، احتمالا اولین بار که فیلم سینمایی "استیو جابز" محصول دو سال قبل سینمای آمریکا رو ببینین جا می خورین . هم از ساختار فیلم که شباهت به یک تاتر سه پرده ای داره و هم از این که نشون میده که جابز جدا از نبوغ فوق العاده اش چه آدم پرنخوت و ناسازگاری با اطرافیانش بوده ! ؛ اما وقتی که از این جا خوردگی فاصله بگیرین متوجه میشین که با یه فیلم خیلی خوب با دیالوگهای جوندار و ضربآهنگ مناسب و متین مواجهید که شاید دوست داشته باشید حتی یک بار دیگه فیلم رو تماشا کنید .
داستان فیلم به سه بخش مختلف از زندگی جابز می پردازه اولین بخش در اوایل دهه هشتاد و اختراع سیستم عامل مکینتاش و اتفاقاتی که پیرامون آن رخ داد، دومین بخش دوره مربوط به اخراجش از اپل در اواخر دهه هشتاد و کامپیوترهای نکست و سرانجام اواخر دهه نود که جابز به اپل بازگشت و سیستم عامل آی مک بطور رسمی در چرخه تولید قرار گرفت. فیلم به جزئیاتی که در این سه دوره در زندگی جابز رخ داده می پردازه. من دیدن این رو برای علاقمندای جابز و همین طور کسانی که دوست دارند یه فیلمنامه قوی رو مشاهده کنند توصیه می کنم .