کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

چهارشنبه ، 21 مهرماه سال 59


آخرین روز تیرماه سال 41شمسی ، قرارداد صلحی در 8ماده بین معاویه و امام حسن بسته شدکه بر اساس ماده های اول و دوم قرار داد، از آن تاریخ حکومت به معاویه واگذار می شد ولی معاویه حق نداشت برای خود جانشین تعیین کند . تعیین جانشین او بر عهده شورای بزرگان بود.

 

حسین بن علی ، در دوران خلافت امام حسن و پس از صلح با معاویه که 18سال طول کشید، هم موضع با برادرش بود و گرچه با تسلیم حکومت به معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح،هم  با معاویه بیعت ننمود، ولی به این صلح نامه پایبند ماند. حتی وقتی که امام حسن به شهادت رسید و شیعیان شروع به بیعت با امام حسین کردند و نامه‌ای به وی نوشتند و مرگ برادر را به وی تسلیت گفته، وفاداری خود را به او اعلام داشتند، امام حسین در پاسخ به آنان نوشت که موظف است شرایط صلح را رعایت کند و از آنان خواست که احساساتشان را بروز ندهند و اگر تا زمان بعد از مرگ معاویه عمری باقی بود ، آن وقت دیدگاهش را به شیعیان خواهد گفت .او در آن زمان صاحب بیشترین احترام در بنی هاشم بود که با وجود اینکه افرادی مانند ابن‌عباس از لحاظ سنی از وی بزرگتر بودند، با وی مشورت می کرده و نظر او را به کار می‌بستند.

 

اما این معاویه بود که به صلح نامه پای بند نماند و پیش از مرگش برای خلافت پسرش یزید دست به فعالیت های زیادی زد ، در آن فضایی که معاویه برای خود درست کرده بود ،امام حسین از معدود کسانی بود که بیعت را رد کرد و معاویه را محکوم کرد. البته معاویه که سَیّاسی تمام بود به یزید توصیه کرده بود که با امام با نرمش برخورد کند و او را به بیعت مجبور نکند . اما بلافاصله پس از مرگ معاویه در اوائل اردیبهشت 59شمسی ، به فرمان یزید 35ساله ، حاکم مدینه، امام حسین را که کامل مردی در دهه ششم زندگی خویش بود را در ساعت غیر معمول به قصر حکومتی فرا خواند تا مجبور به بیعت با یزید کند. اما امام که بیعت با یزد را نمی پذیرفت به بهانه اینکه باید در ملاء عام باشد، دو روز به تعویق انداخت و سرانجام در شب هنگام به همراه خاندانش مدینه را ترک گفت و راهی مکه شد .در این سفر، زنان و فرزندان، برادران و پسرانش  با وی بودند.امام علیه یزید خروج کرد .

 

اولین نامه طرفداری کوفیان ،اواخر خرداد ، بعد از دو ماه اقامت در مکه و حرم امن الهی ،به امام رسید و امام از دریافت نامه خوش وقت شد . مشخص بود که مکه نیز دیگر جای امنی برای امام و خاندانش نیست و به زودی با مستحکم تر شدن پایه های حکومت یزید احترام حرم را هم نگه نداشته و امام را مجبور خواهند کرد . کل بلاد اسلامی از جیحون تا شام ،مطیع خاندان اموی بود پس از هر زاویه ای که امام می نگریست کوفه بهترین جا بود . در پاسخ به آنها نوشت که حس اتحاد آنها را درک می کند اما سابقه اهل کوفه امام را محتاط کرده بود پس به نامه اعتماد نکرد و پسرعمویش مسلم را به آنجا فرستاده تا شرایط را بررسی کند. مردم کوفه به سرعت با مسلم بیعت نموده و حتی مسلم به منبر مسجد کوفه رفت . نوشته اند بیش از ۱۸۰۰۰ تن برای یاری امام حسین با مسلم بیعت نمودند. مسلم هم سرخوشانه نامه ای به امام نوشت و شرایط را ایده آل توصیف نمود . امام مطمئن از شرایط به وجود آمده تصمیم به خروج از مکه و هجرت به کوفه می گیرد . اما از آن سو ،به زودی ورق برگشت و حاکم جدید کوفه ابن زیاد که منسوب یزید بود بر کوفه مسلط شد و مسلم را در اواخر شهریور کشت . این همان موقعی بود که امام ، مکه را به قصد کوفه همراه با خاندان خود ترک گفته بود . امام از وقایع جدید کوفه اطلاعی نداشت .

 

کاروان امام حسین بعد از تقریبا 2 هفته از وقایع کوفه مطلع شد اما باز به مسیرش ادامه داد. طبیعتا امید وی و همراهانش به پیروزی بود چرا که فکر می کردند جذبه امام از مسلم بیشتر است و مردم کوفه با دیدن وی به یاریش می‌شتابند. اما چند روز بعد که امام از اوضاع اسف بار کوفه و مثله کردن قاصدانش بیشتر مطلع شد درک کرد که وضعیت چندان مساعد نیست به همراهانش گفت که با توجه مسائل غم بار پیش آمده و خیانت کوفیان، شرایط با قبل فرق کرده و هر کسی بخواهد می تواند از ما جدا شود که عده ای جدا شده و رفتند .

 

کاروان به مسیر خود ادامه داد . یکروز مانده بود که به کوفه برسند که  لشکر حر در  80 کیلومتری کوفه راه را بر کاروان امام بستند . امام که گمان می کرد اینان از اهل کوفه باشند گفت که شما امامی نداشتید و من وسیله اتحاد امت شدم. اگر حامی من باشید به سمت کوفه خواهم رفت. اما اگر دیگر مرا نمی‌خواهید من به مکان اولم باز خواهم گشت . سپس به نامه‌هایی که کوفیان به وی نوشته بودند، اشاره نمود و دو کیسه که پر از نامه‌های کوفیان بود را به حر نشان داد. اما حر گفت که فرمان دارد که امام و همراهانش را فقط پیش ابن زیاد ببرد و اجازه بازگشت به مدینه یا مکه را به آنان نخواهد داد .

 

در 13مهر ، امام حسین در کربلا خیمه زدو فردای آن روز لشکر ۴۰۰۰ نفره عمرسعد وارد کربلا شدند . با این که عمرسعد تمایلی به جنگیدن با امام حسین نداشت اما به طمع وعده حکومت ری از ابن زیاد اطاعت کرد. ابتدا امید داشت که از جنگ با امام جلوگیری کند. اول از هر کاری، عمر سعد نامه‌ای فرستاد تا از قصدش برای آمدن به عراق مطلع گردد. که جواب شنید که به علت نامه‌های کوفیان به عراق آمده و اگر مردم عراق وی را دیگر نمی‌خواهند، وی به مدینه باز خواهد گشت. وقتی ابن سعد موضوع را به ابن زیاد گزارش داد، ابن زیاد اصرار کرد که حسین حتماً باید با یزید بیعت کند و در عین حال اجازه نمی دادند که در آن گرما کاروان امام از رود فرات آب بردارند و تشنگی بر آنان غلبه کرده بود . در عین حال ابن سعد تمایل داشت که با امام حسین به توافق برسد و مذاکرات شبانه را شروع کرد این مذاکرات، بخش اعظم شب به درازا کشیدکه امام مجددا پیشنهاد بازگشتش به مدینه را مطرح نمود . اما در کوفه ،شمر در ابن زیاد نفوذ کرد و وی را تحریک کرد که جز تسلیم امام چیزی دیگر نخواهد که اگر با امام مصالحه کند، نشان دهندهٔ ضعف ابن زیاد و قدرت امام  است و ابن زیاد را با خود هم رای کرد .

 

شمر حامل پیغامی برای ابن سعد شد که ابن زیاد به عمر بن سعد فرمان داده که اگر حسین تسلیم نشود، به وی حمله کند و پیکر حسین یاغی و شورشی بعد از کشته شدن لگد کوب شود. عمرسعد با شنیدن سخنان شمر وی را مورد لعنت و دشنام قرار داد و گفت که تمام تلاشهایش برای پایان داده مساله به صورت صلح آمیز را بی اثر کرده‌است. ابن سعد می‌دانست که حسین به خاطر روحیه اش تسلیم یزید نخواهد شد.

 

امام ، غروب 20مهرماه ، مطلع شد که ابن زیاد فقط تسلیم وی را خواهان است نه چیز دیگر و او هم کسی نبود که پا بر روی عقاید و اعتقاداتش بگذارد و تسلیم شود ،پس آماده نبرد و شهادتی محتوم  شد. امام آن شب را مهلت خواست و به خویشاوندان و حامیانش گفت که من یارانی بهتر از یاران خود و خاندانی مخلصتر از خاندان خود نمی‌شناسم. خدا شما را پاداش دهد. من فکر می‌کنم که فردا کشته خواهیم شد. من از شما می‌خواهم که بروید و اصراری به ماندنتان ندارم. از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. اما یارانش نپذیرفتند و به بیعتشان وفادار ماندند. آن ها تمامی آن شب را به نماز و مناجات پرداختند و جنگ فردا صبح شروع شد.

 

صبح روز چهارشنبه 21مهر ، امام خود را معطر به مشک نمود و در حالی که سوار بر اسب بود و قرآنی به دست داشت گفت که خدا ولی اوست و دین را محافظت خواهد کرد. به مردم سخنان پیامبر که وی و امام حسن را سرور جوانان بهشت خوانده بود و جایگاه خانواده‌اش را یادآوری نموده و از آنان خواست تا فکر کنند که آیا کشتن وی، امری مشروع است؟ سپس مردم کوفه را به خاطر اینکه پیشتر از وی خواسته بودند تا پیششان بیاید، سرزنش نمود و درخواست کرد تا اجازه دهند وی به یکی از سرزمینهای اسلامی برود . اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه باید تسلیم یزید گردد. امام حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمی‌کند و جنگ شروع شد . بسیار از اوقات کوفیان با تیر از راه دور حسینیان را به شهادت می رساندند و گهگاه هم با نبردهای با شمشیر . بعد از ظهر بزرگترین فرزند امام علی اکبر کشته شد سپس پسران مسلم بن عقیل، پسران عبدالله بن جعفر، پسران عقیل و قاسم پسر امام حسن . عباس برادر رشید و شجاع امام نیز که برای آب آوردن برای کاروانیان به فرات رفته بود در محاصره افتاده بود و بعد از نبردی شجاعانه کشته شده بود .

 

از یاران امام  56ساله ، کسی باقی نمانده بود و او تنها و شجاعانه می‌جنگید ولی در برابر آن لشکر انبوه چاره ای جز شهادت نبود. ناگهان تیری به گلویش خورد و سرانجام در حالی که از ناحیه سر و بازو آسیب دیده بود با صورت بر زمین افتاد و سنان ابن انس سر وی را از بدن جدا نمود .بعد به غارت روی آوردند و لباس‌های امام ، شمشیر و اثاثیه‌اش، کفشها و همچنین زیورآلات و چادر زنان نیز غارت گردید. از یاران امام همه آن ۷۲ تن شهید شدند.

 


     


نظرات 22 + ارسال نظر
مهسا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:39

رگبار جان چند بار کامنتم رو نوشتم و پاک کردم دیدم نمیشه تو چند تا جمله کوتاه همه اونی که تو ذهنمه توضیح بدم. فقط میگم ممنون که درمورد این واقعه به بهترین شکل نوشتی و خلاصه نظرم:
کاش همه به حسین به چشم بزگمردی آزاده نگاه می کردند

ای کاش . نه به چشم تشنه لبی که گناه داشت

سین سین شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:25 http://sinsin83.blogfa.com

هیچوقت اینطورمختصروالبته جامع درموردواقعه عاشورانخونده بودم.ممنون

تشکر

نیره شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:28

نوشته شما دوتا حسن بزرگ داشت:
اول اینکه خیلی عقلانی به قضیه نگاه کردید و دید افراطی شیعه توش نبود
دوم تاریخش به شمسی بود. تا حالا چنین متنی نخونده بودم. ممنون

مننم ممنونم که توجه کردی

سارا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:17 http://biadonyabesazim.blogfa.com

امید که یه روز، واقعه کربلا رو اینطوری تعریف کنیم.
یه کم به عقل اجازه بدیم روی عمق مساله، تفکر کنه و به احساسات، بعد از دریافت پیام امام حسین، اجازه بروز دادن بدهیم.
خیلی زحمت کشیدید.
ممنونم.

خیلی از این جمله ات خوشم اومد سارا "یه کم به عقل اجازه بدیم روی عمق مساله، تفکر کنه و به احساسات، بعد از دریافت پیام امام حسین، اجازه بروز دادن بدهیم."
گرفتاری امروز ما همینه احساسات صرف در حادثه عاشورا

نسرین شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:10

خیلی جالب بود. این تاریخها رو چطور درآوردید؟ همیشه فکر میکردم عاشورا در خرداد - اردیبهشت اتفاق افتاده

مرسی نسرین عزیز .
از این برنامه استفاده کردم . قابلیت تبدیل تاریخهای هجری قمری و شمسی و میلادی رو هم داره .
http://www.elib.hbi.ir/persian/CLINICAL-EPIDEMIOLOGY/calendar%20converter4.htm

تیراژه یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:54 http://tirajehnote.blogfa.com/

این پست بهترین و جامع ترین نوشته ای بود که تاکنون در مورد امام حسین و عاشورا خواندم
تشکر جناب رگبار.

البته که شما بیش از حد به این قلم لطف داری ولی ممنونم . سعیم بر این بود که بدون احساسات صرف به این موضوع نگاه نسبتا متفاوتی داشته باشم

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 http://maryamak.blogfa.com/

میخواستم به گفته ی شریعتی در این موضوع اشاره کنم، از اونجایی که میدونم میدونید دیگه نمینویسم. ولی از اونجایی که میدونم میپرسید کدوم حرفش باید بنویسم!
حسین بیشتر از آب، تشنه‌ لبیک بود، افسوس که به جای افکارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی معرفی کردند.
یه حرف دیگه م داره وقتی عزداری عراقیا تو محرم رو نشون میدن شدید یادش می افتم. که در عجبم از مردمی که در زیر تازانه ی ظلم و ستم زندگی میکنند اما برای حسینی میگردیند که آزاد زیست و آزاد مرد!

به خدا که راست ترین صحبتیه که درباره حسین شده بولوت .
مرسی که یادآوریش کردی

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 http://maryamak.blogfa.com/

شاید قشنگ ترین و شیوا ترین و گویاترین تعریفی که از این قیام شده طرح روی جلد کتاب حج شریعتیه. اونجا که همه اشتباه دور کعبه میگردن و اون فلش سرخی که درست میچرخه داره از دایره ی طواف می آد بیرون.

از قضا اون طرح رو دیدم و برای من هم واقعا جالب بود . نمی دونی طراحش کی بوده ؟

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 http://maryamak.blogfa.com/

راستی. بنا به روایات معتبر! مقتولین روز عاشورا بیشتر از 72 نفر بودن. تا 107 نفر هم ذکر شده!
72 تعداد سرهایی بوده که از کربلا به شام بردن. یه سری از کسایی که فلسفه ی قیام حسن رو فهمیدن و کنارش جنگیدن. انقدر توی اعراب اون موقع بی اصل و نسب و بی ارزش بودن که سراشون برای دور افتخار زدن به درد نمیخورده!
و اینا توی تاریخ جز مظلوم ترینان. آدمایی که حسن رو فهمیدن و پای بیعتشون ایستادن و مردن. اما حتی بین شیعه های حسین!!! هم اسمشون نیست. همه از اون 72 نفر صحبت میکنن.

والا من نمی دونم این اعداد دقیقش چقدره و برام خیلی هم مهم نیست که 100 نفر بیشتر بودند یا کمتر . برام بیشتر این مهم هست که یارانش (هر تعدادی که بودند ) با علم به این که مفری براشون نیست باهاش موندند .

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:19

عد خیلی برام جالبه که فلسفه و اصل و هدف این قیام مرگ نبود. یعنی عاشورا از فرداش که زنا و بچه ها رو بردن اسارت شروع شد. اصل و اساسش مرگ نبود. تلاش برای رسوندن پیامش بود.
بعد این عاشقان حسین. از ده روز قبل از کشته شدنش میزنن تو سر کله شون. بعد از عاشورا همه زینت رو با یه فوج زن و بچه و رسالت حسین بر دوش ول میکنن میرن پی کارشون. هیچی که نمیفهمه پیام عاشورا از فرداشه که شروع شده.

علی احسانی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:13 http://getalong.blogfa.com

سلام
قبل از هرچیز باید تشکر کرد بابت این متن.
اما در جواب کامنت دوستمون "بولوت" که فرمودند چرا از ده روز قبل از عاشورا عزاداری میکنند و بعدش همه چی فراموش میشه میخواستم یه نکته ای رو بگم
اصولا قضیه عاشورا مسئله پیچیده ای است.انقدر پیچیده که در بسیاری از کتب و افسانه های یهودی این واقعه با تمام جزییاتش ذکر شده و عده ای یهودی ها دقیقا از روز اول محرم تا روز عاشورا مراسم جشن و سرور دارند و شیعه از ابتدا با علم به این موضوع و برای مقابله با رسم یهودی ها این ده روز را عزا میگیرد.
اما در کل حق با شماست که ما رسالت اصلی کربلا را فراموش کرده ایم.
موید باشید.

اول ممنون که مورد توجه واقع شد
دوم البته چون برای بولوت نوشتین خودش باید جوابش رو بده ولی برام سوال شد که این رسم یهودیا چیه و چگونه اجرا میشه ؟

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:58 http://maryamak.blogfa.com/

به جز خود شریعتی یه همچین طرح هوشمندانه ای از کی برمیآد؟

الهه یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:59 http://http:/

این جنگ بین دو قبیله ی عرب 1400 سال پیش چه دردی از دردهای ما دوا می کنه ؟ شما توی این جنگ چی می بینید جز کوتاه نیومدن و لجاجت دو تا قبیله سر خلافت ؟ درس این مرد چیه به نظر شما؟ به غیر از اینه که اگر بخواهیم مثل حسین باشیم باید انقلابی و بی منطق عمل کنیم . با 72 نفر جلوی 4000 نفر بایستیم و کشته بشیم برای اینکه از موضعمون عقب نشینی نکنیم . اگر اینطوره پس این حکومت داره راه درستی می ره و سر مذاکرات هسته ای کوتاه نمی آد و حاضره مردمش رو قربانی سر حرف خودش ایستادن بکنه .

خب الهه عزیز . خوندن و بررسی کردن تاریخ همیشه خوبه حالا شما تاریخ فرانسه رو هم بخونی چیز یاد می گیری تاریخ آمریکا رو هم بخونی همین طور حالا چه برسه به تاریخ مذهبی که مذهب چه بخوایم و چه نخوایم در سرشت و رفتار مردممون تاثیر به سزایی داره . و چه بهتر که بتونیم درس بگیریم از وقایع تاریخی اون دوره . و اولین روش اینه که سعی کنیم منطقی به این موضوعات بنگریم .
منظور همیشه این نیست که نعل به نعل ببینیم اون شخصیت تاریخی چه کرده و ماهم همون رو اجرا کنیم . چه بسا شرایط روز عوض شده باشه که باید دیدگاههای جدید ارائه بدیم . هدف من از این نوشته این بود که کمی فارغ از احساسات صرف و منطقی به حرکت امام حسین به سمت کوفه بنگرم . این که شما ازش چی برداشت بکنی دیگه به دیدگاه شحصی شما بر می گرده

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:14 http://maryamak.blogfa.com/

میدونید آقای رگبار! خیلی جاها خیلی بحثا میشه. منم که میشناسد حراف! میتونم برم دو برابر پست اصلی کامنت بذارم. ولی معدودن کسایی که براشون کامنت میذارم. دلیلم دارم البته.
برای این که متوجه منظور یه نوشته بشی. یا وبلاگ صاحاب متوجه منظور یه کامنتر باشه. باید حداقل یه مدتی اون وبلاگ رو خونده باشی و تا حدی نوع نگرش نویسنده رو بدونی. ممکن دو نفر یه پست مشابه بنویسن. ولی آدم با توجه به سابقه ی شناخت قبلی بدونه هر کدوم یه حرف و فکر متفاوت پشت نوشته شون هست.
منم معمولن کامنتای این چنینی رو برای وبلاگایی میذارم که یه سابقه ی آشنایی متقابل داریم. حداقل من 70 درصد منظور نوشته ی وبلاگ رو میفهمم. نویسنده م 70 درصد منظور کامنت من رو. چون همون جور که میدونید نوشتن یکی از ضعیف ترین راه های بیان منظوره.
وقتی کامنت میذارم که اینا قبلش عزاداری میکنن بعدن جمع میکنن میرن. اصل رو بر این موضوع میذارم که شما تا حدی نوع نگرش من رو به واسطه ی کامنت گذاری هام میدونید. میدونید نگاهم به مسائل تک بعدی نیست. و دارم چی رو نقد میکنم. بنابراین لزومی نداره بخوام وارد ریز جزئیات بشم.

بله ممنون متوجه شدم

علی احسانی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:38 http://getalong.blogfa.com

البته این رسم مخصوص همه یهودی ها نیست.
در واقع اون بخش از یهودی ها که ما امروزه به اسم صهیونیست میشناسیم بیشتر در این زمینه فعال هستند.
همون طور که عرض کردم همه وقایع مربوط به دینی که قرار بود بعد از مسیحیت بیاد ،که اسلام باشه، در منابع یهودی وجود داشته اما انها به دلایل مختلف آن مطالب را از کتابهایشان حذف کرده اند و همین زمینه ایجاد ورژن های مختلفی از کتاب مقدس آنها شد.
واقعه عاشورا نیز مانند تمام وقایع دیگر برای یهودی ها مسلم و امری بدیهی بوده و اگر کمی دقت کنیم به وضوح میتوان ردپای یهود را در روز عاشورا و بعد و قبل از آن دید.
موید باشید.

بولوت یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:43 http://maryamak.blogfa.com/

اما در جواب آقای احسانی.
کلن معتبر یا غیر معتبر خیلی وقایع سعد رو به این روز و دهه مربوط میکنن و جشن میگیرنش. خب ما برای مقابله با جشن اونا عزا میگیریم. مقابله که تموم شد آیا میشینیم بفهمیم چرا عزا گرفتیم؟ چرا حسین مرد؟چرا بین تمام 12 امام فقط حسین قیام کرد؟ چرا برادرش حسن صلح کرد در حالی که با عقل حساب کنیم اون موقعیت جنگیدن بهتری داشت؟ چرا پدرش 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو سکوت کرد؟ چرا پسرش بعد از عاشورا اومد یه گوشه تو مدینه نشست و سعی نکرد با بنی امیه بجنگه؟ توجه میکنیم؟ نه! شب عاشورا حسین رو خاک میکنیم با خیال راحت میریم پی زندگیمون.
همین اواخر جایی میخوندم بچه های یه هیات عزاداری برای این که یه پسری رو داخل خودشون راه بدن گفتن خواهرت رو باید برامون بیاری. خدا حفظشون کنه دهه ی اول محرمم لابد خودشون رو هلاک میکنن برای مقابله با یهود!
بیشتر این عزاداریا افه و اداس بدون ذره ای فهم. یه جایی برای جلب توجه و تخلیه هیجانات و دلخوشی کردن. کاناواله نه مراسم عزاداری. که اگه همین مقابله با یهودیا هم اگه هدفشون بود باید آدم ذوق مرگ بشه که خوبه دو زار میفهمن. اونم نیست.
تقصیریم ندارن البته. چند قرنه افسارمون افتاده دست عده ای که از مذهب و دین برا خودشون دکون درست کردن. برای خوب سواری دادن باید تو آخورمون از این چیزا بریزن! مام که چشم و گوش بسته تند تند میخوریم بعد میشینیم در کسوت شیعه ی حسینی نشخوارشون میکنیم. بدون ذره ای درک و شعور. که اگه باشه دکون اینا تخته شده.
شریعتی شیواتریت تعبیر رو داره که حسین به اسلام جان داد و به مدعیان اسلام نان.

علی احسانی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 16:29 http://getalong.blogfa.com

من نمیدونم چیزی که این دوستمون نوشته چه ربطی به کامنت من داره که بالاش نوشته در جواب به علی احسانی.
اینقدر هم در نوشته شون تناقض و شلیقه شخصی وجود داره که ترجیح میدم فقط سکوت کنم.
روز خوبی داشته باشید همگی!!

الهه یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:42

در مورد منطق به نظرم بیشتر به دیدگاه و خواست هر گروه یا فردی مربوط میشه . و خب مسلمه که از نظر من که دید مادی دارم واقعه ی کربلا غیر منطقی به نظر میاد اما برای یکی با دید مذهبی و زندگی بعد از مرگ شاید منطقی ترین راه کشته شدن در راه عقیده باشه . مطمئنن اون روزگار هم کسانی بودن که ازین درگیری فاصله گرفتن تا در آسایش زندگی خودشون رو داشته باشن . ازینجهت فکر می کنم منطق الان و هزار سال قبل نداریم و بیشتر به این برمیگرده که چه چیزی می خواهیم.

حرف اصلی من این بود که اگر قرار باشه ما درسی از گذشته بگیرم بهتر نیست کسانی رو الگو قرار بدیم که واقعا گرهی از گره های ما باز کردن ؟ مگه فرهنگ این کشور با حمله ی همین قبایل تو آتیش نسوخت . مگه از جنگ و کشتار برای دین کم ضربه خوردیم . ما الان توی یکی از تاریک ترین دوره های تاریخ کشورمون از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی هستیم به اسم نهضت حسینی پدرانمون انقلاب کردن و با رفتارهای عجیب سالها عقب گرد داشتیم. و برای من واقعا عجیبه که درسها رو از تاریخ دقیقا بر عکس می گیریم.

الهه عزیز
من این نوشته رو برای یه نفر با تفکر شما ننوشتم . اون موقع نیاز به گفتن مسائل دیگه ای بود که بتونیم با هم بحث کنیم و به نتیجه ای برسیم . من این رو برای آدمهایی نوشتم که مذهبی اند و به راه حسین اعتقاد دارند . می خواستم نشون بدم که حرکت امام حسین حرکتی منطقی و ناگزیر بود .
اما برای پاراگراف دوم شما باید بگم درباره حمله اعراب به ایران خیلی چیزها می شه گفت . قومهای زیادی در طول تاریخ به ما حمله کردند فرق اعراب با بقیه مهاجمین این بود که یه عقیده ای داشتند و فرهنگی که اون رو به این سرزمین تونستند انتقال بدند . شما از فرهنگ مغولی یا یونانی در این جا چقده می بینی ؟
پس این که بخوایم یه سره نفی کنیم کاریه که صورت مسئله رو پاک کرده

الهه یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:05

ممنون از جواب اصلاح شده ی دومی . متاسفانه من کامنت دومم رو با توجه به جواب اول شما نوشتم و تو قسمت آخر کامنت ، سئوالی رو طرح کردم که الان بی معنی به نظر می رسه .
شما واقعا آدم با حوصله ای هستین

شما محبت داری . مننون که پیگیر این بحث شدی و وزن این پست رو بالاتر بردی

تیراژه دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 http://tirajehnote.blogfa.com/

اختیار دارید
من لطف ندارم دوست خوبم
یک بار دیگر این پست را اگر مرور کنید و بیان شیوا و بی طرفانه اش رو
قبول میکنید که تعریفم از روی اغراق نبود و واقعا عالی نوشتید
اولش میخواستم بگویم اگر از جایی نوشته اید منبعش را بگویید که وقتی چندین سطر را در گوگل سرچ کردم دیدم نه. پست رو خودتون نوشتید. حالا نیم نگاهی هم به منابع شیعه و مطالب تاریخی در این زمینه داشتید که طبیعیست. اما نگارش این پست عالی بود.
باز هم تشکر دوست گرامی من.

منبع من برای این پست ویکیپدیا بود . منتها کاری که من کردم . خلاصه و مفید و شیواترش کردم و از تاریخهای شمسی استفاده کردم .

س.ه دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:42 http://www.eliapesar.persianblog.ir

دوست عزیز بر خلاف تصور اغلب ما حضرت عباس روز عاشورا شهید شدند نه تاسوعا !روز تاسوعا برایشان امان نامه آوردند ون نپذیرفتند این عمل حضرت چنان شایسته تحسین وتجلیل است ونیز نحوه شهادت دلیرانه ایشان که برای تکریم شایسته این اسوه معرفت روز تاسوعا را بعزاداری برای ایشان اختصاص داده اند .حضرت عباس که بشهدت رسیدن کمر ابا عبدالله به تعبیری معنوی شکست وخود راهی میدان نبر با دشمن دون گشتند
.طبیعیست با چرخی در عالم نت هم میتوانید به این مطلب دست یابید
برای مثال http://tanhamonji.persianblog.ir/post/116/

از توضیحت ممنونم .

نیوشا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 http://soveydayman.blogfa.com/

ممنون. عالی بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد