رسیدیم به هفته آخر سال . چه زود و چه سریع . چشم به هم گذاشتم رسیدم به این آخراش . یادش بخیر که همون اوایل سال ، بازی هفت سین های شما رو رونمایی کردیم و عین برق و باد گذشت.
امسال برای من مجموعا سال بدی نبود . گرچه گرفتاری های مالی و شغلی کما فی السابق بود و بعضی اوقات بیشتر هم شده بود مخصوصا با خیمه ای که دولت و شهرداری زده اند که تا می تونن و خرج و مخارجشون رو از ما به زور بگیرن ، اما دو تا اتفاق خوب برای من افتاد که در جریانش هستین . یکی قبولی من در ارشد محیط زیست بود و دیگری راه افتادن مراحل چاپ رمانم .
ورود من به دانشگاه و رشته مدیریت محیط زیست ،نقطه اولی برای من بود که فعالیتهای عملی خودم رو توی دو تا ان جی او جدی تر بگیرم . یکی گروه دیده بان کوهستان و دیگری گروه پاما (پایشگران محیط زیست ایران)، و ذر ضمن مطالبی در پورتال سازمان حفاظت محیط زیست بنویسم با دوستی هم صحبت کردم و اگه درست شه از سال دیگه برای یکی از روزنامه ها هم مطلب بنویسم .
داستان دیگه ای رو هم در دست نوشتن دارم که کلیاتش رو انجام دادم و مونده این که وقت بذارم و بشینم به نوشتن . سبک و سیاقش با رمانم فرق می کنه . موضوع رمان من یه داستان بلند عاشقانه در حدود 600صفحه است ولی این داستان ، کوتاه تر و اپیزود اپیزوده و حالتی طنز گونه داره .
این روزای آخر کمی سرم شلوغتر از معموله گرچه کلاسها رو پیچوندم و هفته آخر رو نخواهم رفت ولی کارم همیشه شلو.غتر از قبل میشه ، بیشتر هم حساب کتاب های قبله که باید به سرانجام برسه . اما می خوام این یکی دو روز آخر رو چند تا پستی رو سال 93نوشته بودم و به نظرم بد نبودند رو دوباره براتون بیارم .
فعلا رخصت .
سلام خسته نباشین چقد خوبه هممون ارزیابی واسه خودمون داشته باشیم ولی صادقانه باشیم وحداقل نتیجه کار ارزیابیمون خاکستری مایل به روشن باشه امیدوارم
ممنون از لطفتون .