خانم شیوا پورنگ نویسنده و منتقد ادبی که تا کنون دو رمان چاپ شده دارد به نام های من جر می زنم و شووآ ، داستان کتاب من رو خونده و دوستش داشته و خیلی خیلی لطف کرده و وقت گذاشته و نظرش رو برام نوشته و فرستاده . ازش واقعا ممنونم .
شیوا پورنگ نوشته که : شاید بهترین توصیف از کتاب برگهای سبز بید ،رمانی عاشقانه با مضامین اجتماعی بسیار باشد. رمان با آنکه دربرگیرندهی یک عاشقانهی پر فراز و نشیب است اما به نکاتی پرداخته که نشاندهندهی دغدغههای متفاوت نویسنده است. علی بیتاژیان در اولین کار منتشر شده اش از روشی نو برای روایتش استفاده کرده است. رمان مجموعهی بزرگیست از بخشهای کوتاه از دو زاویهی دید و از دو راوی داستان ( لاله و امیرحسین) با تیترهایی که نشاندهندهی موضوع اصلی همان بخش است. علی بیتاژیان برای روایت از دو زبان متفاوت استفاده کرده است .زبان ِامیرحسین عامیانه و بازاریست. او در روایت کردن راحت است و شیوهی روایت داستانش نیز مانند ِحرف زدنش است. امیرحسین در خانوادهای متمول بزرگ شده و مثل ِبیشتر جوانان ِامروزی راحتطلب و خوشگذران است. احساسات ِخود را نمیشناسد و بین ِمصمم بودن و وسوسه شدن در نوسان است. علاوه بر این روحیهی ماجراجویی دارد و در این راستا بدشانسی نیز ( سادگی در برخورد با دو دزد ِحرفهای، آدمربایی و سعی در حل کردن ِمساله دزدی بدون اطلاع به پلیس، زندانی شدن به همین دلیل و دارای سو سابقه شدن، برخورد ِغیر منطقی و خشن با همهی جوانانی که در اطراف ِلاله میبیند) میآورد.
لاله اما از آن دست دخترهاییست که خانوادهی مذهبی دارد و در قیدهای از پیشتعریفشده و ضوابط مذهبی ِخاص خود زندگی میکند، محجوب، شاعرمسلک و عاشق ادبیات و کتاب است و عشق ِامیرحسین و دوست شدنش با او یک تابوشکنی شرمآور برای اوست اما از آنجا که عشق نیرویی قویتر از همهی نیروهاست لاله را تسلیم خود میکند. نکتهی بسیار ظریف نهفته در محتوای این کتاب همان اشتباه گرفتن جاذبهی جنسی با احساس واقعی عشق است. اشتباهی که برای ِبیشتر ِجوانان ِایرانی و به دلیل ِعدم برخورداری از آزادی نسبی در برقراری روابط پیش میآید نویسنده بدون قضاوت ، با نشان دادن ِتمایل امیرحسین به زندگی با زنی بیوه و بزرگتر از خود اشارهای گذرا به ازدواج سفید دارد که میدانیم کم و بیش هستند کسانی که به صورت مخفیانه در ایران نیز به این شرایط زندگی میکنند. نکتهی دیگر داستان عدم تجانس و تطابق فرهنگ دو خانواده است که باعث بزرگ شدن اختلافاتی بدون اهمیت و کوچک میشود.
همچنین در این داستان اشارههایی کوتاه به انقلاب و جنگ شده است و یک عنصر تصادف بهانهای شده برای نمایش بعد دیگری از شخصیت امیرحسین که میکوشد پهلوانانه و جوانمردانه نامزد ِیک مفقوالاثر را پس از سالها به او که حالا یک آزاده است برساند و بدینوسیله دست به کار نیک بزند... به راستی آیا این دو پدیدهی بسیار مهم باعث ایجاد شکافی به عمق عدم تطابق ِسنت و مدرنیته در جامعه نشده است؟ آیا در یک جامعهی ملی با یک فرهنگ و یک دین اختلافاتی از این دست که شاید در جوامع ِدیگر اصلا به چشم نمیآید، باید وجود داشته باشد؟
یکی از عوامل ِمهم در جوامع پیشرفته برخورد با محیط زیست است در این رمان برخورد دو قشر متفاوت ِبازاری و فرهنگی با مساله خشک شدن دریاچه ارومیه بهانهی به تصویر کشیده شدن ِاهمیت ِتفاوت ِدید مردم ایران به محیط زیست است.
داستان ِشیرین و پر کششیست رمان برگهای سبز ِبید. رمانی که با برگزیدن تمی عاشقانه توانسته دغدغههای بسیاری را بدون قضاوت به تصویر بکشد و قضاوت نهایی را به عهدهی خواننده بگذارد.
بیشک زندگی یک سفر است و بالطبع سفری شیرین خواهد بود که همسفری همراه و همدل داشته باشی. شروع رمان با یک سفر شروع میشود و یک همدلی اتفاق میافتد اما شاید بین ِدو دلی که نباید به هم نزدیک میشدند و رمان با یک سفر به پایان میرسد سفری که در آن شاید لاله همدل ِواقعی و همسفر راستین ِزندگی خود را پیدا کند.
چه عجب یه تکونی خورد این کافه
منم مطالعه کتابتون رو در برنامه م دارم.
فقط یه نکته
چرا اسمتون رو روی جلد اشتباه نوشتن؟ یه جوری نوشتن انگار نویسنده کتاب خانومه! از اون عجیب تر اینکه توی فهرست نویسی کتاب خانه ملی هم همین طوری ثبت شده!