کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

از دولت روحانی انتقاد کنیم


در ادامه نوشته قبلی و در تایید صحبت چندتن از دوستانی که کامنت در این جا و تلگرام گذاشتند باید مطلبی رو عرض کنم.


همون طور که دوستمون بولوت عزیز در کامنت خوبش گفت این چیزی که الان ما شاهدشیم ، بخش بزرگیش مربوط می شه به میراث احمدی نژاد برای این مملکت که طی 8 سال کشور رو تا آستانه فنا برد . حقیقتیست که خراب کردن خیلی ساده تر از آباد کردنه . و حالا حالا ها ما گرفتار اون بلیه هستیم و به این زودی دست از سر ما بر نخواهد داشت .


شما فرض کنین باغی بوده و در اون درختهایی کهن سال که باغبونای قبلی سالها زحمت کشیدن و کود و آب دادن و آفت رو دور کردن و بالاخره کم یا زیاد میوه هایی می داده این باغ تا این که دست روزگار باغبونی ناشی و نابلد و چند تا نقطه ای ! رو می ذاره بالاسر این درختا و دماری از روزگار باغ در میاره که بیا و ببین .


نصف درختا رو می بره و می سوزونه ، به یه تعدادیشون آب نمی ده ، بقیه رو آفت می زنه ، و در نهایت کل باغ رو شورابه می ریزه و این باغبون بعد از مدتی شرش رو کم می کنه و میره . حالا شما فکر کنین بهترین باغبون دنیا رو بیاریم بذاریم مسئول باغ بشه . به نظرتون چی کار می تونه بکنه ؟!این باغ اگه بخواد به زمان قبل از باغبون چند تا نقطه ای ما برگرده چقدر طول می کشه؟ اصلا زمینی که شوره زار کرده می ذاره دوباره توش درخت کاشته بشه ؟


می بینین که من هم به نوعی با روحانی هم دلم و می دونم چه گرفتاری شده . موقعی که سر کار اومده بود هم این مطلب رو نوشتم و اضافه کرده بودم که :

دوست دارم توی کابینه اش از وزرای با لیاقت ،صرف نظر از وابستگی جناحیشون استفاده کنه ، به قانون احترام بذاره و نگه من دوس ندارم این قانون رو اجرا کنم ، وعده و وعیدهای تخیلی و نشدنی نده ، به حرف اقتصاددانان گوش بده و اونا رو عامل بیگانه نخونه ، به نقد و نقادی اهمیت بده ، با خارجی ها سرجنگ نداشته باشه و راه به راه بهشون بد بیراه نگه ، مودب و با کلاس در اندازه های رئیس جمهور یه کشور باستانی و با فرهنگ حرف بزنه  ،به عقاید مختلف احترام بذاره و نگه هرکی مثل من فکر نکرد باید اخراج بشه ، استقلال بانک مرکزی رو حفظ کنه و . . . این حدسها می تونن حالا حالا ها ادامه دار باشند ! 


 و جالبه که می بینم که یه جورایی به رغم انتقاداتی که به عملکرد دولتش وارده ، به بیشترش عمل کرده و گروهش داره تلاشش رو می کنه . اما به نظر شما نباید اگه ایرادی در عملکرد این دولت دیده میشه ، بیان شه ؟ آیا انتقاد کردن یکی از روشهای اصلاح نیست؟


یکی از این انتقادات رو تو نوشته بعدی ام خواهم آورد .


750 روز از زمامداری ات گذشت شیخ حسن آقا !


دولت روحانی دقیقا 2 سال و 1 ماه یا به عبارتی 25 ماه و یا به عبارتی 750روزه که اومده سر کار و متاسفانه کماکان اقتصاد کشور رو رکود شدیدی فرا گرفته و کم هم نمیشه .


بسیاری از بخشهای تولیدی اقتصاد در بحران اند ، خیلی ها دارند تعدیل نیرو میکنن ، خیلی ها حقوق ندارن بدن ، شرکتهای دولتی هم از این بلیه دور نیستند و خیلی همت کنن بتونن حقوق پرسنلشون رو از پول نفت بدن وگرنه اونها هم کلی بدهی به بخشهای دیگه دارن و اون بخشهای دیگه هم دستشون به جایی برای وصول طلبشون بند نیست .


 دولت پول نداره و زور میاره به ملت تا ازشون پول بگیره یه انواع مختلف ، یارانه بهشون نده ، مالیات بیشتری بگیره  ، عوارض های مختلف ایجاد کنه تا بتونه امروز رو به فردا برسونه و فردا رو به پس فردا .


سیستم طوری شده که آدم سالم نمیتونه دخل و خرج کنه و خود به خود حذف میشه و عمده کسایی که می مونن که توستن با جریان آب موجود خودشون رو وفق بدن ، جریان آبی که به سمت اقتصاد کثیف و رانت خوار و رشوه گیر در حرکته .


خیلی ها دل به مذاکرات بسته بودند از جمله من . ولی تا حالا که چیزی عاید ملت نشده جز یه مقدار حرف .


آسیاب به نوبت

 


                                                    


امروز به شکلی غریب غمگین بودم . اخبار را نگاه می کردم و موج وحشت و فرار از داعش که به کشورهای اروپایی رسیده ، زنانی نجیب و خانواده دار که به اسارت جنسی داعشی ها در اومدند ، بچه های کوچولویی که در فرار از خشونت در دریاها غرق می شن و  این که عمده این اتفاقات داره در همسایگی ما رخ می ده با فاصله یک ساعت رانندگی از مرز ما . با اون وحشت و ترسی که به جون مردم بی دفاع از زن و بچه و مرد و پیر و جوون افتاده و از دست من هیچ کاری بر نمیاد .


امروز متوجه این امر شدم که چیز وحشتناک تری برای من رخ داده و اون اینه که نسبت به این مصائب و حوادث بی حس شده ام و بی توجه . جنایاتی در بغل گوشم رخ می ده که برام اصلا مهم نیست . این که جنایت رخ بده ، این که ددمنشی باشه ، این که تجاوز به عنف باشه چیز غریبی نیست که بشر هنوز خوی وحشی گری وسعبیت هزاران ساله رو داره با خودش حمل می کنه و طی همین قرن گذشته بارها به وحشیانه ترین شکل ممکن نژاد خودش رو سلاخی کرده . شواهدش بسیاره ، بسیار .


امروز اما می بینم که این غریب و ترسناکه که من که مدعی انسانیت و مهربانی ام ، ککم هم از این چیزها نمی گزه و حتی دیگه برام مهم هم نیست که چی داره اتفاق می افته . و این سکوت مرگبارم ،نه تنها برای بقیه بشریت بلکه برای خود من و امثال من هم خطرناکه


70سال قبل ، مارتین نیمولر آلمانی ، فعال ضد هیتلری سرود که:

اول سراغ کمونیست ها آمدند، سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیست ها آمدند، سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم.
بعد سراغ یهودی ها آمدند، سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند، دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید !

 


 برای پیوستن به گروه تلگرامی کافه رگبار روی این لینک کلیک کنید

 

یک انسان فهمیده یا آداب همسایه داری !


به افتخار همسایه ی فهیم و با شعورم که 12شب به تلفنم زنگ می زنه و از خواب همه مون رو می پرونه و هر چی هم رد می کنم باز دوباره می گیره به حدی که فکر می کنم حتما دیشب که خونه نبودم بلایی سر ساختمون اومده ، آتیش سوزی شده یا دزد اومده ، و وحشت زده میگم بله؟ می پرسه اگه شما امشب نمیاین خونه ، فامیلمون ماشینش رو بذاره جای شما !!



ماشین خریدن ...یا نخریدن ... مسئله این است؟

 



من نمی دونم که این ملت چرا این قده به هرچی گیر میدن ؟ خب ماشینای داخلی گرونه که گرونه . به من و شما چه ؟ ما حق داریم ماشین داخلی نخریم . حق داریم ماشین خارجی هم نخریم . اصلا حق داریم هیچ ماشینی نخریم ! اون داخلیه که بیخودی گرونه . اون خارجیه که این قده گمرکیش بالاست که دوبل و سوبل میشه و خب طبیعتا نمی خریم و خب کسی که هیچ ماشینی نمی خره داره از حقش استفاده می کنه . به این می گن احقاق حقوق مدنی .


حالا یه عده معلوم الحال هم اومدن کمپین نخریدن ماشین نو راه انداختن ، حالا شاید چند نفری که دو دل اند برای خریدن یا نخریدن ..  . مسئله این است ! فعلا دست نگه دارن . اما داستان اینه که ملت پول دستشون نیست وگرنه خوب خرید می کنن ... خوب !


اما بی انصاف هم نباید بود. ما باید دست به کار خیر هم بزنیم . کارخونه های خودرو سازی ما خرجای اضافه زیادی دارن که اونا رو از من و شمای مصرف کننده باید بگیرن و یکی از بیشترین خرج هاشون  حقوق پرسنل شونه


ببین تا قبر آ ... آ ... آ ... دو قدم بیشتر نیست . من خودم تجربه دست اولی از ازدیاد پرسنل دارم که خدمتتون میگم .من برای پایان نامه لیسانسم مدتی به عنوان کارآموز رفتم توی یکی از همین خودروسازی های بزرگ و کار کردم ( اسمش رو نمی گم که فردا واسم گرفتاری درست نشه ) . چه سالی بود ؟ حدودای 10 یا 12 سال قبل . من رو فرستادن تو یه بخشی که 30تا پرسنل داشت که بیشترشون لیسانس داشتن و چندتاشون فوق لیسانس و چندتاشون هم فوق دیپلم بودن . به قطعیت بگم که از این 30نفر ، 25تاشون اضافه بودن و کل اوقات کاری رو اگه 20دقیقه کار می کردن و بقیه رو به عشق و حال و گپ و گفت و  ناهار و صبونه می گذشت .


خب اینو که به چشم خودم دیدم و کسی بهم نگفت .


خب این درصد رو بیاییم در تعداد کل پرسنل اون کارخونه که مثلا حدود 50هزار نفره ضرب کنین می بینین که اون جا به 8هزار نفر ،یا نهایتا 10هزار نفر نیاز داره و 40هزار نفرشون اضافی اند و هر ماه حقوق می خوان که حداقل 2میلیونه که ماهی 80میلیارد تومن فقط حقوق اینا میشه که با توجه به مثلا تعداد ماشینایی که تولید میکنه هر کدوم از ما که میره یه ماشین می خره داره نزدیک 2میلیون به یه خونواده ای کمک می ده .


کار خیر از این بالاتر ؟