خدمت رفقای خودم عرض کنم که من یه آدمیم که به رغم این که از سفر رفتن و دیدن جاهای جدید خیلی خوشم میاد و اصلا هم آدم سختگیری نیستم که وقتی می رم سفر باید یه امکانات ویژه ای باشه تا به من خوش بگذره ، ولی راستش توی سفر رفتن خیلی تنبلم و یه جورایی ترجیح می دم که همون کار روتینی رو که همیشه می کنم انجام بدم یعنی صبح از خونه برم سر کار و شب هم برگردم .
نمی خواد بگین که این دیگه چه صیغه ایه و خودم معترفم که این جوری ام دیگه و شما بیش از این ما رو نزنین که افتاده را زدن جوانمردی نیست !
اما این قبولی ما تو رشته محیط زیست یه تاثیراتی برای من داشته که یکیش این بود که متوجه شدم که اگه می خوام یه طبیعت مرد درست حسابی باشم و الکی نرفته باشم دانشگاه و وقت و پول خود رو هدر نداده باشم اینه که پاشنه هام رو ور بکشم و بزنم به جاده و به دل طبیعت و خب این جوری مجبورم از اون پیله ای که توشم خارج شم و بذارم سفر رفتن عادت ثانویه من هم بشه.
روی همین حساب آخر این هفته برنامه ای رو با یکی از این جی اوهایی که باهاشون در ارتباطم هماهنگ کردم که بریم سفر دو روزه کویر و کوه ،سمتای دامغان و راستش این برای من یه چیز کاملا جدیده و تا حالا توی گردش کویری به این شکل نبودم .
خلاصه ای ایران ، ما دیگه راه افتادیم !
دیشب یه فیلمی دیدم که یه جورایی بامزه بود . شیرین عاشق( (Shirin In Loveبازیگر اصلیش نازنین بنیادی بود که اخیرا توی سریال سرزمین مادری (Homeland ) هم بازی کرده بوده و چهره شده بود . نقش دختری زیبا، باهوش ولی بی انضباط ایرانیآمریکایی رو بازی می کنه که قراره با نامزد موفق ایرانیش که جراح پلاستیکه ازدواج کنه اما دخالتهای مادر و آشنا شدن با یک جوان بی چیز ولی خوش تیپ آمریکایی در کالیفرنیا همه چیز رو عوض میکنه و . . .
راستش فیلمش خیلی خاص نبود و یه جاهایی هم فیلم ضعیف و سطحی می شد اما اولا دیدنش اذیت نمی کرد و فکر کنم دیدنش برای ما که ایرانی هستیم جالبه. زندگی بخشی از ایرانی های آمریکا رو به تصویر می کشه که اون جا مشغول کار و زندگی اند و در عین حال خصائص ایرانی بودنشون رو هم فراموش نکردن . داستان فیلم اصلا هم وارد سیاست و این جا و اون جا نمیشه و از این لحاظ فیلم راحتیه .
نازنین بنیادی هم بازیگر فتوژنیک و مستعدیه و فکر میکنم اگه راهش رو درست انتخاب کنه به جاهای خوبی برسه . در مجموع اگه دستتون رسید بد نیست ببینینش .
سال 71 ما دو نفر همسایه توی محله بودیم . من رفتم سربازی ، اون غیبت کرد و نرفت و رفت مشغول کار شد . وقتی من بعد از 2سال که پدرم رسما تو بیابونای سیستان بلوچستان دراومده بود به خونه برگشتم اون 2 سال سابقه کار داشت و همچنان خدمت نرفت و جزء مشمولین غایب بود . منم هر چند وقت یه بار بهش می گفتم حسین ، اشتباه کردی همون موقع به وقتش نرفتی خدمت الان من کارت پایان دارم ولی تو هنوز گیری ها . حسین شونه بالا می انداخت .
چند سال گذشت و هر دو ازدواج کرده بودیم که یه روز توی مهمونی با دوق به من گفت مام دیگه داریم کارت پایان خدمت می گیریم . چطور؟ مشمول عفو رهبری شدم و مبلغی میدم و کارت پایان خدمتم رو بهم می دن !! راستش حس خیلی خیلی بدی اون موقع بهم دست داد و تا آخر مهمونی اوقاتم تلخ بود . این حس که بی عدالتی محض توی این کشور حاکمه . به خدا منم بدم نمی اومد اون دوسال رو از کار و زندگی نیافتم و توی شهر و خونه خودم باشم اگه می دونستم قراره همه چی همین جوری کشکی تموم شه .
اون دوره هرکی دستش به دهنش می رسید، هرکی مایه دار بود خدمت سربازی نرفت و دست به دهن و بدبخت بیچاره ها که محتاج نون شبشون بودن مجبور شدن برن سربازی و 2سال به مملکت با جسم و جونشون خدمت کنن . پولدارا کمی سر کیسه رو شل کردن. همین !
این حرفا رو چرا دارم می زنم ؟ به خاطر این که توی برنامه دولت روحانی این هست که دوباره سربازی رو به مشمولین غایب بفروشن این خبر رو دیروز شنیدم . خودشون می گن که یه میلیون و نیم مشمول غایب داریم که حاضریم ازشون پول بگیریم و بهشون کارت پایان خدمت بدیم . خب آقای روحانی عزیز ، برادر جان ، تکلیف اون عده ای که از روی وظیفه شناسی و قانون مندی و یا اجبار توی این مدت اومدن سربازی چیه ؟ عدالت کجاست ؟ شما با خودتون نمی گین هر کسی که یه موقعی کاری کرده و وقت و انرژی گذاشته از خودش و از قوانین این مملکت بدش میاد ؟ نمیگین حس می کنه که اگه جایی قانون مندی داره میکنه ابلهه؟
امروز
می خواستم درباره این علامتی دیشب عکسش رو تو اتوبوس گرفتم و چند وقتیه توی وسایل
نقلیه عمومی نصب شده بنویسم که چه کار خوبیه که یواش یواش این فرهنگ دادن صندلی به
افراد کم توان رو به فرهنگی رایج تبدیل کنیم که امروز صبح اتفاقی برام پیش اومد که
دیدم واقعا هر آدمی می تونه دو شخصیت متضاد داشته باشه .
ایستگاه مترو صادقیه اولین ایستگاه خط 2 است و صبح ها تقریبا هر 3 دقیقه یه بار یه قطار میاد و تقریبا طوریه که همه اگه 5 – 6 دقیقه صبر کنن می تونن روی صندلی ها بگیرن بشینن . خب منم معمولا میشینم و بین راه اگه پیرمردی ، بچه به بغلی اومد پا میشم و صندلیم رو بهش میدم .
امروز که قطار اومد و نشستم سربالا کردم و مردی رو دیدم که صاف بالاسر من ایستاده و به من نگاه می کنه . مردی بود حدودا 60 ساله با کت و شلوار و ریش تراشیده . سرم رو پایین انداختم و کتابم رو از کیف درآوردم و ورق زدم ولی حس کردم که هنوز داره به من نگاه می کنه . حدسم درست بود و باز که سربلند کردم چشم تو چشم شدیم . به نظرم رسید توقع داره که من از جام پاشم و جا رو بهش بدم . به نظرم یه کمی پررویی بود چون می تونست دو سه دقیقه صبر کنه و بعد راحت بشینه .
کتاب
رو توی کیف گذاشتم و سرفه کردم و باز چشم تو چشم شدیم . راستش یهو ازش لجم گرفت که
این قده پررو و وقیحه. این دفعه صاف تو چشاش نگاه کردم که چیه ؟
یهو گفت سرما خوردی؟
کلافه گفتم شما دکتری؟
گفت بله !؟
گفتم اگه دکتری بگو منو ویزیت کن وگرنه که ...
گفت : نه آخه من حساسم گفتم اگه سرماخوردی برگردم اون طرفی
شونه بالا انداختم و گفتم خودت می دونی می خوای برگرد اون طرفی و باز صاف تو چشاش ذل زدم و دیگه مرده حرفی نزد و کله تکون داد
منم
تا اخر مسیر سر جام نشستم و تکون نخوردم . آخرای مسیر به این فکر کردم که ور شیطان
داخل وجودم به ور فرشته داخل وجودم خوب غلبه کردها !
من توبه می کنم از این گناهایی که به خاطر انتقاد از سیستم اقتصادی مملکت و اتهاماتی که بابت انحصارگراییشون در کلیه امور نون و آب دار از جمله مخابرات داشتند و این که چرا در خصوصی سازی و اجرای اصل 44 قانون اساسی درست عمل نکردند. خدایا توبه منو بپذیر
چراییش رو الساعه خدمتتون عرض می کنم . در زمینه ارائه خدمات اینترنت پر سرعت ، ای دی اس ال ، چند تا شرکت خصوصی سرویس ارئه می دادن که چند سال قبل خود مخابرات محترم هم وارد عرصه رقابت شد و اون اول سرو صدای قبلی ها رو هم درآورد که ما دیگه چجوری با شما رقابت کنیم ؟ و من هم همین فکر توی سرم بود که بالاخره این خصوصی ها هر کاری بخوان بکنن باز هم باید از کانال همین مخابرات باشه و بالاخره دست دوم می شن و از این جور چیزها .
نمی دونم یادتونه یا نه که احمدی نژاد عمده سهم نون و آب دار مخابرات ایران رو به یه شرکت خودی! واگذار کرد که به نوعی خصوصی و در اصل خصولتی اش کرد .خب من با خودم اون موقع گفتم که دیگه کی می تونه با اینا رقابت کنه و همه سهم بازار مخابرات افتاد دست این چند نفر اما هفته گذشته متوجه موضوعی شدم که معلوم شد دارم اشتباه می کنم .
برای اینترنت خونه رفته بودم و از مخابرات منطقه مون تقاضای ای دی اس ال 256کیلوبایت کرده بودم که اومدن و وصلش کردن . قبلا از وایمکس ایرانسل استفاده می کردیم که چندان جالب نبود . گرفتاری این مخابراتیه بود که خیلی از اوقات قطع بود . دوستی گفت شاید سرعتش کمه قطع میشه رفتم تقاضا دادم که 512 کیلوبایتش کردند و سرعت بیشتر هم نداشتند ارائه بدن . درباره قطعیش هم گفت ربطی به اینها نداره و باید با شماره 2020 که مرکزیه برای همین کارها باید تماس بگیریم.
خب باز قطع می شد و من زنگ زدم به همون شماره که صدای ضبط شده ای گفت که شما در صف انتظار هستید و حداقل باید نیم ساعت!! صبر کنین . شما فکر کن نیم ساعت باید گوشی رو نگه داری . چند بار دیگه هم زنگ زدم و همین بساط بود . فرداش باران زنگ زده بود و بیشتر از نیم ساعت هم نگه داشته بود که بالاخره آقای کارشناس جواب داده بود و این قده عجول و بی حوصله که یکی دوتا نکته گفته بود و در جواب باران که آقا من نیم ساعتته پشت خطم اقلا مشکل رو حل کنین که طرف گفته خانوم من از این وقتا ندارم و گوشی رو قطع کرده بود!
حالا من تو محل کارم شاتل دارم و می خوام بهتون بگم که ارتباط با مشتریشون بیسته به خدا . یعنی شده موردی که ما گرفتاری ای پیدا کردیم و این قده به سرعت و سرحوصله مشکل ما رو حل کردند که نگو و نپرس . راستش اول من برای خونه از همون ها می خواستم بگیرم ولی به هر شرکت خصوصی ای زنگ زدم گفتند که خطوطشون تومنطقه ما پره .
حالا دلیل توبه بنده چی بود ؟ این بود که فهمیدم که درسته اینها ظاهرا وارد عرصه رقابت با خصوصی ها شدند ولی اینا فقط ظاهری و فرمالیته است . نوع خدمات و نوع برخوردی که این دولتی ها ارائه می دن همیشه دست بالا رو به خصوصی هایی می ده که برای مشتریهاشون ارزش قائلن .