کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بهمن 1390

 

ولادت

نوشته شده در شنبه یکم بهمن 1390 ساعت 12:44 شماره پست: 619

 

رفقای عزیز و نازنین

از محبتهای همتون تو این هفته ای که گذشت ممنون و متشکرم . واقعا وقت نداشتم و ندارم . همه پیامهای پرمهر و مهربانانه اتون رو با موبایلم می خوندم و سرخوشی ای شادمانه در جانم فرو می ریخت . هم نوزاد داری و هم گرفتاری کارهای خودم که یه دفعه روی سرم ریخت و مجبور هستم کار دو نفر دیگه رو هم که دیگه نمیان سرکار ، انجام بدم وقتی برای آپ کردن باقی نذاشته !!

فقط تلگرافی بهتون بگم که دانیال ما به سلامتی و خوشی دنیا اومده و اوقات خوش ما چندبرابر شده و اینو بگم که بچه یکی از بزرگترین نعمتهایی هست که خدا به ما عنایت کرده . این عکس دانیاله :

یه کمی سرم رو بتونم خلوت کنم حتما توضیح کامل و خوبی از اون روز براتون خواهم نوشت .

فعلا رخصت !

 

و این گونه دانیال پا بر عرصه نهاد !

نوشته شده در دوشنبه سوم بهمن 1390 ساعت 11:13 شماره پست: 620

 

الوعده وفا و داستان زایمان باران خانوم و ولادت آقا دانیال

صبح اول وقت آفتاب نزده من و عیال شال و کلاه کردیم و خودمون رو تو تاریکی ها رسوندیم به بیمارستان مربوطه . به ما گفتند که خانوم رو ببرین اتاق زایمان و خودتون هم برین پذیرش و حسابداری و کاغذبازی های مربوطه خودش . بعد از این که کلی فرم امضا کردم که بابا من رضایت دارم همسرم این جا فارغ بشه و ازتون راضی ام و اینها ، ما رو فرستادن سراغ صندوق که یه ودیعه چندمیلیونی بدیم اونجا برای روز مباداشون !

این پروسه که تموم شد من و والدین ین (جمع چهار والد رو می گن ها ) منتظر شدیم. اونها تو لابی بیمارستان و من و یه سری پدر آینده دیگه پشت در اتاق زایمان . آقا اتاق زایمان هم بود اتاق زایمان های قدیم والا . اگه شما از سنگ صدا می شنیدی از این زائوها هم شنیدی . نه جیغی نه فریادی نه عربده کشی ای . بابا درد زایمان گفتن ها . اما دوره که عوض شده همینه . خانوما خیلی مرتب تو اتاق نشسته بودن تا نوبتشون بشه و مثل آرایشگاه برن بشینن رو صندلی تا کارشون انجام بشه و بچه به بغل پاشن بیان بیرون .

ما پدرهای آینده 6نفر بودیم و این جوری که فهمیدم سابقه دارشون من هستم و بقیه همه تازه کار و سرد و گرم نچشیده روزگارند و ناچار هول و هراسشون هم بیشتر از من . این پدرهای آینده برای رفع اضطرابشون یه بند راجع به هزینه های بیمارستان و پوشک و شیرخشک دادسخن سر می دادند تا معلوم بشه که چقد گرفتارترند .

قبل از این که عیال بنده همون باران خانوم وارد اتاق زایمان بشه یکی از پرستارها اومد و دوربین فیلمبرداری استندبای شده بنده رو با خودش برد تو تا ازآقا دانیال از بدو تولد تصویرهای متحرکی داشته باشیم که رسم خوبیه و ما سر بنیامین هم هیمن کار رو کردیم. باران دومین نفری بود که فارغ شد و پرستار که اومد بیرون به من م‍ژدگانی تولد طفل رو داد و سلامتش و شیرینی نقدی خودش رو هم همون جا و فی المجلس وصول کرد ، پدرهای آینده دور من جمع شدند و بعد از تبریک مظنه شیرینی دادن رو پرسیدند .

یه چیزی خدمتتون بگم که همیشه می گن که شنیدن کی بود مانند دیدن مثال دقیق و به عینه اش همینه . ما (منظورم ما پدرهاست )هرچی هم خانوممون بیشتر شکمش بزرگتر بشه و از بیرون حرکات نوزاد رو لمس کنیم باز هم نمی تونیم اون ارتباطی رو که مادر با نوزاد درون شکمش داره برقرار کنیم . یه جورایی امری انتزاعیه . اما وقتی پرستار صدات میکنه و می ری پشت در اتاق نوزادها و خانومه پرده رو می زنه کنار و یه موجود زنده ، بچه ات، که با قدرت تمام گریه می کنه و خودش رو تکون میده رو می بینی یه چیزی ، یه چیز غریب درون تو تکون می خوره و یه حس فوق العاده خاص خاص که با هیچ کدوم از لحظات زندگیت تا به حال قابل قیاس نیست  برات رخ میده و تو دقیقا از همون لحظه یه آدم دیگه میشی که قبلا نبودی .

این حس دوباره و این دفعه هم برای من رخ داد و با دیدن دانیال که گریه می کرد و انگشتش رو توی دهن و چش و چارش فرو میکرد دچار همون حس غریب و البته آشنایی شدم که موقع اول بار دیدن بنیامین بهم دست داد .

بله می گفتم باران هم کم کم بهوش اومد و اولین چیزی که می پرسید این بود که بچه سالم هست ؟ زیادی کوچولو نیست و از این سوالهای آشنایی که مادرها می پرسند وخب شکر خدا همه چیز رله بود جایی برای نگرانی نبود و نیم ساعت بعد هم بچه رو رو تخت روان آوردند پیش ما و دادند دست مادرش و رفتند . قدرتی خدا رو ببینین که بچه نیم روزه خودش بلد بود از سینه مادرش شیر بخوره . جل الخالق .

 

مورد عجیب گلشیفته

نوشته شده در چهارشنبه پنجم بهمن 1390 ساعت 9:28 شماره پست: 621

وقتی که خبرش رو خوندم باورم نشد. چندسایت اصولگرا با ذوق زدگی تمام ،خبر رو کار کرده بودند .وقتی عکسش رو هم دیدم همین طور . بالاخره دنیای دیجیتاله و هزار ترفند. فوتوشاپ فوتوشاپ که میگن همینه دیگه . ورداشتن سر گلی رو گذاشتن رو تن یه دختر بی لباس دیگه که خرابش کنن . با خودم گفتم که حتما تکذیب میشه . پدر مادرش هم تکذیب کرده بودن .اما وقتی فیلمش رو دیدم چی؟

این فیلم ۹۰ثانیه ای جزء مجموعه ای بود که از چند بازیگر جوان ، از جمله گلشیفته ،که نامشان برای نامزدی بخش بهترین “بازیگر مستعد” جوایز سینمایی سزار (معادل اسکار فرانسوی ها ) مطرح شده است، (گلی در فیلمی فرانسوی به نام می کشمت اگر بمیری بازی کرده )تهیه شده است که آنها را در حال عریان شدن و بیان این که مرا ببینید و به من رای دهید نشان می دهد. دقت کنید . در حال عریان شدن، اما واقعا نمی دونم که چرا از بین این تعداد دختر ، فقط گلشیفته از این در حال عبور کرد و کلا بالاتنه اش رو عریان کرد و یکی از ..نه هایش را به نمایش گذاشت ؟!!!

یهو تکون خوردم . راستش برام اصلا قابل قبول نبود . آخه یعنی چی ؟ چرا باید گلشیفته همیچین کاری می کرد؟ مگه تو ایران زندگی نکرده بود؟ مگه مردمش رو نمی شناخت ؟چه هدفی در پس این عریانی بود آخه ؟ خودش که ظاهرا گفته این اقدام وی یک کار نمادین است و وی قصد داشته با این کار یک نماد 6 و برهنگی ایجاد کنه. (من که نفهمیدم آخرش چی گفت )

اگه خواننده مطالب من باشین حتما متوجه شدین یکی از بازیگرهای مورد علاقه من گلشیفته فراهانی هست . صورت نمکین ،بامزه و شیطونش ، شیرینی و آنی که داره ، و بازی های خوبی که تو فیلمهای خوب کارگردانهای خوب ما مثل مهرجویی ،حاتمی کیا ، ملاقلی پور و فرهادی داشته اون رو به نظر من شاخص کرده .

بازی اش در م مثل مادر حسابی به یاد موندنی بود  ، اولین حضورش در سینما در ۱۴سالگیش در درخت گلابی اولین سیمرغ بلورین رو براش به ارمغان آورد، بازی قوی اش در بوتیک ، یا درباره الی که چقدر عمیق بازی کرده بود ، یادمه در برنامه شب شییشه ای رشید پور اومده بود و چقدر دوست داشتنی و احساساتی ظاهر شده بود . چه اشکی ریخت برای مرحوم ملاقلی پور. بعد که تونست در یه فیلم درجه اول هالیوودی که رایدلی اسکات ساخته بود با دیکاپریو هم بازی بشه با خودم گفتم که دیگه این دختر دوست داشتنی سینمای ما بر قله های شهرت پرید و چقدر هم بلند . و بازی اش در اثرهای مستقل هنری هم ادامه یافت اما ...

چی باید بگم الان؟ راستش از دیروز ( زمان تایپ این متن) تا الان که اون فیلم کوتاه رو دیدم کمتر زمانی تونستم از فکر این قضیه بیرون بیام . یادمه وقتی زهرا امیرابراهیمی گرفتار اون سی دی خصوصیش شد و غالب مردم اون سی دی رو گرفتندو تماشا کردند هم براش شدیدا ناراحت شدم که چه جوری سرنوشتش دستخوش طوفان زمانه شد و آینده اش زیر و رو شد . اما اون کجا و این کجا ؟

شاید گلی خواسته یه حرکت آوانگارد بکنه . حرکتی که اسم اون رو مطرح کنه و شاید هم بخواد جریانی راه بندازه . نمیدونم ولی به جرات می تونم بگم که حرکت گلشیفته مورد تایید 74میلیون و نهصد و نودهزار نفر از مردم ایران نیست (از 75میلیون نفر) و گرچه باز هم به نظر من او یه انسان آزاد است و می تونه که هر کاری رو که دوس داره برای خودش انجام بده و در ایران هم نیست که مقید باشه تا ملزم به رعایت قوانین حاکم بر مردم این کشور باشه . در فرانسه (کشوری که الان اون داره زندگی می کنه ) این کارها جرم نیست و به اختیار خود شخص است که چه بکند و چه نکند و کسی را برای این جور کارها مواخذه نمی کنند .

برخوردها بسیار بیش از حد بود . وقتی به علتش فکر کردم به نظرم رسید که جامعه ایرانی روی گلشیفته جوردیگه ای سوای دیگر هنرپیشه ها و بازیگرهای وطنی نگاه می کردند . یه جورایی اون رو مثل دختر خودشون می دونستند و انتظار نداشتند این جور بر خلاف عقاید و دیدگاهای این ها عمل کنه وبرای همین حجم توپ و تشرهایی که نسبت به گلشیفته وارد شده بسیار بیش از اندازه یه هنرپیشه یا حتی ستاره سینمای ایرانه .

اما آیا گلشیفته به فکر خانواده اش در این جا نبود ؟ خیلی از رسانه ها وقتی گلشیفته در مجامع عمومی غرب بی حجاب ظاهر شد بهشان برخورد و الدرم بلدرم کردند اما حالا چقدر بنده خدا بهزاد فراهانی ، شقایق فراهانی  ، مادرش رو آدمهای عقده ای اذیت کنند و به آنها خانواده یک ..ده لقب بدهند .گلشیفته از نظر من یک جور انتحار ایرانی بودن کرد. حتی اگه این حکومت ما هم سر کار نبود و حکومتی بود که با عقایدی 180درجه متفاوت با حکومت فعلی هم ، باز این کار گلشیفته مقبول قلبی قاطبه ایرانی ها نبود .

....

کامنت برگزیده

مهسا خانوم گفته : چه خوبه که راجع به گلشیفته نوشتین .نمی دونم یادداشت عباس معروفی راجع به گلشیفته رو خوندین یا نه؟ من بعد از خوندن این یادداشت و خوندن نظرا می خوام بگم درسته که گلشیفته واسه کاری که میکنه آزاده و کارش جنبه ی هنری داشته و هیچکس حق نداره بهش توهین کنه ، ولی می گم ای کاش گلی که با کاراش خودشو به یه چهره معروف نه تنها تو هنر که تو زمینه سیاسی تبدیل کرده بود یه کم قبل از انداختن این عکس فکر می کرد . گلی متعلق به کشوریه که هنوز بیشتر مردمش افکارشون سنتیه . سنتی که می گم منظورم اینه که مثلا سر همین قضیه خیلیا حق رو به گلشیفته می دن و به خاطر همین نظر ، خودشونو روشن فکر می دونن ولی اینا همونایین که وقتی حرف جنبش ....آزادی میشه فقط به این فک می کنن که بتونن اونجوری که دوس دارن لباس بپوشن حالا اگه ازادی بیان نباشه و ....عین خیالشونم نیست و هیچ کس دم از ازادی نمیزنه.اگه قرار بود شعور ملت ما انقد بالا باشه که بخوان چیزیو که کشورای مدرنی مثل کشورای امریکایی راحت هضم نکردن(انتشار عکس برهنه از بازیگراشون)درک و هضم کنه که دیگه غمی نداشتیم....گلی با این کارش زحمت خیلیا رو هدر کرد...همه ی اونایی که میخواستن به یه عده نفهم خیلی چیزا رو بفهمونن....

 

ما حرف می زنیم کی می شنوه؟

نوشته شده در شنبه هشتم بهمن 1390 ساعت 9:59 شماره پست: 622

 

وقتی چندی قبل پست به دادگاه شکایت می کنم رو نوشتم اکثریت خواننده هام با من مخالفت کردن و کارم رو عملی بیهوده دونستند . چندتاییشون هم از من خواستند که در همین محیط مجازی بنویسم و خلقی رو آگاه کنم که آگاهی مقدمه تغییر است . من با خود این مطلب مخالف نیستم ولی نکته دیگه ای در این جا خودش رو به ما نشون می ده و اون اینه که یه نفر کاربر اینترنت که صبح تا شب (یا شب تا صبح؟) که پای کامپیوترش می شینه و خودش رو وصل می دونه به میلیونها هموطن و غیر هموطن ،اکثرا آگاه نیست تو چه برهوتی داره قدم می زنه .

یه وقتایی که گروهی میان و همایش اینترنتی ای راه می اندازن و کمپین چند تا امضا و هی می گن امضا کن و فورواردش کن و ...تا حالا فکر کردن که چند درصد از هموطنها به این مباحث علاقه نشون میدن؟ اصلا علاقه تو سرمون بخوره . اصلا چند درصد از هموطنها به اینترنت دسترسی دارن؟

داستان حقیقی واقعا اسف باره . طبق آمار رسمی اداره آمار دولت (که کاربر اینترنت رو فردی می دونه که درسال حداقل یک بار به اینترنت وصل شده !! و تازه این تعریف هم آخر مسخره است چون در جهان امروز، کاربر اینترنت به کسی گفته می‌شه که حداقل روزی یه بار ،یا اقلا هفته ای چندبار، به اینترنت متصل بشه نه سالی یه بار)  فقط 15 درصد مردم می رن تو اینترنت که اگه این یه بار در سال رو لحاظ نمی کردن چه آماری داشتیم ناگفته پیداست .  در هر صورت با همین آمار یعنی این که از هر 100ایرانی 85تاشون اصلا نمی دونن اینترنت رو با چه ت ای می نویسن !! در روستاها که وضع وخیمتره . از هر 100روستایی 95تاشون از اینترنت بی خبرن .

همه این اطلاعات رو با جزئیات دقیق و ریز به ریز در وبسایت اداره آمار ببینین . (در این آدرس )

اون وقت مثلا من نوعی وبلاگ نویس چجوری دل خوش کنم که پیامم رو مردم می خونند؟!! حتی اگه وبلاگ خیلی خیلی فعال و پویایی هم داشته باشم نفوذ من تقریبا به نسبت جمعیت کشور در حد صفر درجه کلوین است که .

شاید این سوال به ذهنتون برسه که پس وضع باقی کشورها چه جوریه . باید خدمتتون عارض شم که نسبت مستقیمی بین پیشرفت و دسترسی وجود داره .این ضریب نفوذ شاهکار و عالی 15% ما ، در مقایسه با ضریب نفوذ کشورهای پیشرفته دنیا مثل هلند ،نروژ، سوئد، استرالیا (بالای 80%) ، آمریکا ، پرتقال ، دانمارک ، سوئیس ، ژاپن ، کانادا ، تایوان ، کره جنوبی ، انگلستان ، آلمان (بالای 65%) و فنلاند ، ایتالیا ، اتریش ، اسپانیا ، فرانسه ، مالزی ، اسرائیل (بالای 50%) نشان‌دهنده عقب‌ماندگی شدید ایران در حوزه اینترنت و سایر حوزه هاست طبیعتا.اطلاعات کاملتر رو از (این جدول )ببینید .

حالا با این تفاصیل اگه من و شمای نوعی حرفی هم داشته باشیم (مثل همون حرکت کردن برای رفع آلودگی هوا) اما فقط بشینیم پشت مانیتور و زل بزنیم بهش و هیچ تکونی به خودمون ندیم به نظرتون چقدر می تونیم مثمر ثمر باشیم؟ هان چقدر؟

 ....

کامنت برگزیده

عطیه خانوم گفته : آقا از شما چه پنهون که همین دیشب یاد پست شکوائیه شما افتادم! منتها اون پست رو برای افزایش بی رویه نرخ سکه و ارز شبیه سازی کردم. تو ذهنم داشتم می‌گفتم کاش میشد به خاطر این رشد بی رویه قیمتها جایی رفت و شکایت کرد. اما چند ثانیه بیشتر طول نکشید که یادم افتاد نه تنهایی جایی برای شکایت وجود ندارد که چه بسا ممکنه به جرم تشو.یش اذ.هان عمو.می ببرنم یه جایی که حتی عرب هم جرات نداشت نی بندازه!
راستش دلم واسه اون دو تا وروجک توی خونه مون سوخت! و چه بسا برای پدرشون که عمرا بتونه از پسشون بر بیاد!

 

فیلم عروسی و قضایای آن

نوشته شده در یکشنبه نهم بهمن 1390 ساعت 12:34 شماره پست: 623

 

دیشب بالاخره چشممون به جمال فیلم عروسی شبنم و باجناق روشن شد. قابل توجه این که عروسی خواهر خانم و باجناق خرداد بود و الان کی هستیم؟ بهمن! والا مونتاژ سریال مختارنامه و درچشم باد هم بود باید قبل از این ۷ماه تموم می شد این که کلا سر تا تهش یه فیلم 1.5ساعته بیشتر نبود . هر دفعه هم ازشون می پرسیدیم بالاخره این فیلم عروسیتون حاضر شده یا نه این بنده خدا هام شونه بالا می انداختند .

از خدا پنهون نیست از شمام نباشه رفقا . بیشترین علاقه من برای دیدن این فیلم مربوط می شد به صحنه ای که خطبه عقدشون رو ( البته سوری) خونده بودم و می خواستم ببینم چه جوری خوندم و خوب بوده یا نه و اگه خوب بوده به عنوان شغل دوم تو این کسادی کارو بار میشه روش حساب کرد یا خیر؟

القصه اینا اومدن خونه ما و نصف فیلم گذشت و بماند که نامرد مونتاژکاره، نصف اول سخنرانی من رو در فضائل ازدواج سانسور زده بود ، دیدم بنیامین مدل دلخور نشسته . شستم (یا شصتم؟) خبردار شد که خبر مبری باید باشه . یواشکی ازش پرسیدم که چی شده که راه نداد و چیزی نگفت . ولی من هم که سریش ، مگه می شه پسرم ناراحت باشه و من به روی خودم نیارم؟ حتما چیزی شده .

پس بهش گفتم که تا بقیه دارن فیلم رو می بینن پاشه بیاد تو اتاق و بهم بگه چی شده ؟ اونم بعد با کلی خجالت می کشم واینها بالاخره به زبون اومده که ناراحتم خاله شبنم عروسی کرده . می گم آخه چرا ؟ فسقل برگشته می گه دلم می خواست من باهاش عروسی کنم !!!! 

....

کامنت برگزیده

عطیه گفته : پس این داستان ازدواج با محارم بین بچه ها فراگیره!!!!!
دختره ما که پاش رو کرده توی یه کفش که : من بزرگ شدم با بابام ازدواج میکنم!!! بهش می‌گم اونوقت دیگه بابا نداشته باشی؟! میگه: چرا دارم! بابام هم بابامه هم بابای بچه‌م هم بابا بزرگ بچه‌م!!!!
ببین فکر همه چیز رو هم کرده!!!

 

سقوط آزاد محیط زندگیمون

نوشته شده در دوشنبه دهم بهمن 1390 ساعت 11:49 شماره پست: 624

این طور که در خبرها خوندم کشور عزیزمان ایران سرفراز ( به خدا نمی دونم این سرفرازی که هی می گن تو چه زمینه ای هست اصلا!) 61 پله در رتبه‌بندی جهانی محیط زیست سقوط آزاد داشته و در عرض دو سال در بین 133کشور از رتبه 53 به 114 سقوط کرده که با این روندی که داریم دور نیست که به اواخر جدول رو هم بگیریم .

والا تعجبی هم نداره این همه سقوط . ما در استفاده از آب، حفظ منابع آبی، انتشار گاز CO2،گازهای گلخانه‌ای و انتشار ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون عملکردی ضعیف از خود نشان داده ایم . برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی ،دریاچه‌ های خشک شده، جنگل های سوخته، تالاب های آلوده و لاشه‌های کشف شده جانداران از جمله خبرهای هشدار دهنده بوده‌اند.

این همه تغییر مخرب مستقیم و غیر مستقیم با جان ما انسان‌های بی پناه سر و کار داره. اخبار افزایش بیماری‌های قلبی و عروقی، تنفسی و بیماری‌های عفونی و میکروبی شاهد این مدعاست.

 اما این ها که همه اش ناراحت کننده بود . بذارین یه مطلب هم بگم شاد شین .

بامزه اش اینه که رئیس سازمان محیط زیست ،جناب آقای محمدی زاده 97.6% از تقصیرها را مربوط به سایر دستگاه‌های کشور می‌داند و نقش سازمان محیط زیست در رتبه‌بندی جهانی محیط زیست را تنها 2.4 درصد عنوان می‌کند. ( منبع اصلی خبر )

 ....

کامنت برگزیده

نیره گفته : درسته دولت مجری اصلی طرح های عمرانی کشوره و در این طرح ها تنها چیزی که در نظر گرفته نمی شه محیط زیسته، ولی ما به عنوان انسان هایی که در این کشور زندگی می کنیم چقدر در حفظ محیط زیست تلاش می کنیم؟ کافیه چند دقیقه کنار ساحل خزر قدم بزنید. انواع و اقسام آشغال ها رو مردم به سادگی در طبیعت رها می کنند. در مصرف آب اسراف می کنند، زباله ها رو تفکیک نمی کنند ، آتش هایی که در جنگل روشن می کنند به درستی خاموش نمی کنند و....
مردم در کشورهای پیشرفته نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارند. هم آگاهند از اینکه تخریب محیط زیست چه اثرات مخربی در زندگی شون داره، و هم از دولت می خواهند که در حفظ محیط زیست کوشا باشه.
خلاصه از ماست که برماست.

 

تهران 1500

نوشته شده در سه شنبه یازدهم بهمن 1390 ساعت 15:11 شماره پست: 625

 

امروز تونستم یه تیزر از کارتون "تهران ۱۵۰۰" که داستانهایش در سال ۱۵۰۰شمسی در تهران اتفاق می افته رو ببینیم . نکته جالبی که داره اینه که چن تا از بازیگرهای معروف ما به جای نقشهای کارتونیشون صحبت می کنن مثل مهران مدیری ، هدیه تهرانی ، بهرام رادان ، شریفی نیا، حسام نواب صفوی و این یه ویژگی کاملا جدید در سینمای ایرانه .

از خود داستان خبر ندارم و نمیدونم خوب در اومده یا نه ولی همین قدر می دونم که این یه کار ویژه و بدیع در سینمای ماست . اگه خواستین تیزر ۹دقیقه ای رو با حجم ۳۳ مگابایت از ( لینک ) دانلود کنین و ببینین . این هم دو سه تا از عکسهای مربوطه اش است .

          

....

کامنت برگزیده

سیلوئت گفته : منم امروز تو فیسبوک تازه دیدم کلیپشو واقعا خوشم اومد و به نظرم خیلی خلاقیت تو کارشون بود. فقط یه جا دیدم نوشته بودن اجازه اکران نگرفته کلی خورد تو ذوقم. .. اما واقعا قشنگ کار کرده بودن و من عاشق مدل حرف زدن گوهر خیراندیش و اداهای هدیه تهرانی شدم ! حسابی باید دیدنی باشه

 

آجر رو بنداز

نوشته شده در شنبه پانزدهم بهمن 1390 ساعت 15:10 شماره پست: 626

 

هم برای این که گرد و خاک رو از روی میز صندلی کافه بتکونیم و هم برای این که عرض سلامی کرده باشیم اومدیم خدمتتون با معرفی یه بازی اینترنتی ساده و دقت دار به نام تاور 100 .

شما باید برای موفقیت در این بازی یکسری آجر رو که ۱۰۰تا هستند جوری بچینین که از اون بالا ولو نشن و هرچی بتوین ارتفاع آجرها رو بیشتر بالا ببرین بیتره. فکر کنم کسایی که آدمهای منظم و مرتب تری هستن این بازی رو دوست داشته باشن .

یه کمی سرمون تو خونه سر این دو تا فسقل این چند روزه شلوغ شده که فردا میام و خدمتتون توضیح خواهم داد .

....

کامنت برگزیده

ستاره گفته :خسته نباشید آقای پدر گرفتار... حالا خوبه فرزندتان 9 قلو به دنیا نیامد وگرنه تمام کافه‌های دنیا باید تعطیل می‌شد...
اما آفرین به شما که این قدر کمک حال باران خانمید...

رخصت فعلا

 

این روزها

نوشته شده در یکشنبه شانزدهم بهمن 1390 ساعت 16:35 شماره پست: 627

 

بچه داری اون هم دو تا واقعا کار سخیته . والا نمی دونم این قدیمیها چی فک می کردن که پن شیش تا یا بیشترم بلکی می زائیدن و باز هم اگه میشد ادامه می دادن ؟ ما که سر این دوتا موندیم . شایدم قدیمیا یه بنیه و توانی داشتن که ماها نداریم یا شایدم اصلا فکر نمی کردن !!

حال این 20روز ما این مدلی بوده . بعد دو روز که مادر و بچه رو مرخص کردن و آوردیم خونه شب بیداریهای اولیه شروع شد و ادامه یافت . سه روز بعد مجبور شدیم دانیال رو دوباره بیمارستان بستری کنیم تا زردی اش (‌بیماری شایع نوزادها) بیاد پایین و سه شب  اونجا بمونه . حالا این سه شب هی صب بریم بیمارستان و شب برگردیم  بماند و دل بنیامین برای ما تنگ می شد هم بماند .

خونه که آوردیم دوباره شب ها نمی خوابید و گریه میکرد برای همون دل درد شایع نوزادها و ما رو بی خواب می کرد و باران رو بیشتر البته . من بیچاره هم که باید صب پا می شدم برم سر کار و نمی شد بعدا بگیرم بخوابم و سردرد مزمنم اوج می گرفت.

چند روز نگذشت که بنیامین از توی مدرسه سرما خورد و گلو درد و کارش کشید به تب و آنتی بیوتیک و اینها و بدبختانه هر چی هم مراقبت کردیم که دانیال نگیره اون هم گرفت و بچه به این کوچیکی سرماخورد و آبریزش بینی و عطسه . همه هم می گفتن خطرناکه بچه اینقدی مریض شه و مام ورداشتیم دوباره رفتیم دکتر که اونم از سر ناچاری یه دوای خفیفی نوشت براش که بخوره و امیدواره که مجبور نباشه بچه رو بستری کنه تو بیمارستان .

آدم هم مگه چقد حوصله و طاقت داره ؟ مام سر این قضایا بی حوصله شدیم و گهگاه با طفلی بنیامین یه تندی ای می کنیم که بعد که آبها از آسیاب می افته پشیمون هم میشیم که چرا با بچه این جوری کردیم ؟‌

خلاصه اینه حال این روزهای ما

....

کامنت برگزیده

مو گفته : بعله دیگه. فکر کردی بچه به دنیا میاد وتا صبح لالا میکنه وبلند شد مامان بهش شیر میده ودوباره لالا میکنه وشما صبح از خواب پا میشی وبهش میخندی و اون دست وپا میزنه ومیخنده وباران خانوم سر حال بلند میشه وصبحونه تو میده وشما میری سرکار وبچه باز لالا میکنه ودوباره برمیگردی وبه بچه میخندی واونم بهت میخنده وبوسش میکنی ونهار میخوری وبچه شیر میخوره ولالا میکنه وشما چرت بعد از نهار میزنی و بنیامین هم به احترام داداشش سکوت میکنه تا همه به خوبی وخوشی لالا بکنن؟
زهی خیال باطل. نه بابا !از این خبرا نیست. اینا مال تو فیلماست. برو تو صف شیر وپمپرز وایسا که الان صدای بچه ومامانش در میاد.

 

دهه فجر و سرنوشت ملت ما

نوشته شده در سه شنبه هجدهم بهمن 1390 ساعت 12:35 شماره پست: 628

 

وقتی این دهه فجر(که برای عده ای دیگر دهه ای دیگر نام دارد!) می آمد ، رادیو و تلویزیون مشحون می شد از سرودهای انقلابی آن دوران . مثل هوا دلپذیر شد ، خمینی ای امام ، بوی گل سوسن و یاسمن آید و یک سری دیگر از سرودهایی که برای شخص من که آن دوران را دیده ام ،یادآور خاطرات خوب و دلگرم کننده ای بود از همدلی و علاقه مردم به یکدیگر ، به وطن و محل زندگیشان و از امید واقعی به آینده ای درخشانتر . این امید و علاقه به حدی بود که بسیاری از ایرانیان ساکن در خارج از کشور، به وطنشان بازگشتند تا در سازندگی این خاک دست به دست بقیه دهند .

اما ...

چندین سال است که شنیدن این سرودها مرا زجر می دهد و اگر بتوانم پیچ رادیو را می چرخانم تا نشنوم . وقتی یادم می آید حال و هوای آن دوران را و مقایسه اش می کنم با این دوره ای که در آن می زی ایم ، نمی توانم افسوس نخورم که چه می خواستیم و چه شدیم .

فاش بگویم که تقصیر هیچ کس خاصی هم نمی اندازم . در واقع مقصر اصلی شخص خاصی هم نیست . مقصر اصلی این نتوانستن ، ما ملتیم که نتوانستیم و مهم تر از آن ، نخواستیم از آرمانهای آن دوره دفاع کنیم و وا دادیم . به کسی هم برنخورد که وقتی می گویم ما ملت ،منظورم همه ملت هستند ، برآیند همه ملت ،از شهرنشین و روستایی ، از فارس و بلوچ و کرد و ترک و ترکمن ، از بی سواد و تحصیلکرده ، از مذهبی و غیرمذهبی .

بله رفقا ، برآیند و خواست جمعی ملت ما الان اینی هست که هستیم و تا ما اینی هستیم که هستیم، گریزی از این سرنوشت نیست.

....

کامنت برگزیده

 امیر گفته :معتقدم انقلاب 57 بیشتر واکنشی بود به مدرنیسم استبدادی و از بالای حکومت وقت که سرعت زیادی هم داشته از قضا. مردم آنموقع فرهنگ روستانشین داشتند (حتی اگر در شهر زندگی می‌کردند) و برایشان مواجه یکباره با مدرنیته غربی آسان نبود. این بود که پناه بردند به "آقا". دنبال همان پدر سنتی ایرانی می‌گشتند گویا.
آرمان‌ها هم در واقع متعلق روشنفکرها و فرهیختگان بود که از فردای پیروزی انقلاب کنار رانده شدند. البته که آن آرمان‌زدگی انقلابی امروز دیگه وجود نداره و حتی تندترین آرمانگراهای آنروزها را هم می‌بینیم که گذشته‌شان را نقد می‌کنند و تغییر روش داده‌اند. نمونه‌اش فرخ نگهدار از بنیانگذاران چریک‌های فدایی خلق.
روش مبارزه امروز ملت که به نظرم بهترین روش هم هست، «مبارزه را زندگی کردن» است. اگر قرار است تغییری رخ دهد باید برای بهتر "زندگی کردن" باشد و نه برای تحقق آرمان‌ها و ایده‌آل‌های فلان ایدئولوژی خاص. ما عاشق زندگی هستیم...

روند با حجاب شدن زنان ایرانی در بعد از انقلاب

نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم بهمن 1390 ساعت 10:27 شماره پست: 629

 

زنان ایران در بعد از انقلاب چگونه با حجاب شدند ؟ آیا از فردای پیروزی انقلاب همه روسری به سرکردند؟ چکونه این روسری نشان و نماد یک زن ایرانی شده است ؟ باید بگویم این نشانه به سادگی هم روی موهای آنها بسته نشده است  .

در آبان 57 قبل از پیروزی انقلاب خبرنگار روزنامه« گاردین » در فرانسه از امام درباره وضعیت آینده زنان پرسید: « آیا قادر خواهند بود به طور آزادانه بین حجاب و لباس غربی حق انتخاب داشته باشند؟ » که جواب شنید: «زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازینی آزادند و تجربه کنونی فعالیت های ضد رژیم شاه، نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خود را در پوششی که اسلام می گوید یافته اند.» و امام در اسفند همان سال بعد از پیروزی انقلاب گفت:  «در وزارتخانه های اسلامی نباید زن ها لخت بیایند؛ زن ها بروند؛ اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند.»

به دنبال این صحبت و تقارن آن با گرامیداشت روز جهانی زن، مراسم این روز با حرکتهای اعتراض آمیز برخی زنان همراه شد. از روز 16 اسفند با اجرای مراسم گوناگونی در سالن های مختلف گرد آمدند و مخالفت خود را با حجاب اعلام کردند که در این روز همچنین گروه هایی از زنان با حرکت به سمت دانشگاه تهران در دانشکده های این دانشگاه اجتماع کردند. حدود 15 هزار نفر نیز در دانشکده فنی دانشگاه تهران گرد آمدند و به دنبال یک رأی گیری تصمیم به راهپیمایی گرفتند و در حالی که گروهی از مردان آنان را همراهی می کردند به طرف نخست وزیری حرکت نمودند.

بحث درباره حجاب به اداره ها و وزارتخانه ها نیز کشیده شد و در برخی از واحدها کارها برای چند ساعت دچار وقفه گردید. کارکنان زن قسمت فروش هواپیمایی ایران، شعبه ویلا اعلام کردند: « حجاب زن باید نجابت و پاکی درون باشد». گروه ها و دسته های گوناگون از زنان به خاطر مخالفت با حجاب دست به راهپیمایی زدند. دامنه این اعتراض ها به مدارس دخترانه همانند مرجان، هشترودی، خوارزمی و آذر نیز رسید. کارمندان زن بیمارستان ها و همچنین زنان شاغل در مخابرات و کارکنان وزارت خارجه در این راهپیمایی شرکت کردند.

جمعی از زنان پس از تجمع در دانشگاه تهران و اعلام نظراتشان درباره حجاب، به سوی دادگستری حرکت کردند. جمع زیادی از آنان نیز که تعدادشان به 15 هزار نفر می رسید در بیرون دفتر نخست وزیر دست به اعتراض زدند که با تظاهرات مخالفان رو به رو شدند که با حمله به آنان، راهپیمایی کنندگان را افرادی فاسد یا طاغوتی و طرفدار رژیم گذشته، قلمداد می نمودند به آنها گلوله برفی پرتاب می کردند. شعار معروفی خاطرم هست تحت عنوان یا روسری یا توسری !  اما به دنبال گسترش تعرضات این افراد به زنان بی حجاب دفتر امام طی اعلامیه ای هر گونه تعرض به زنان بی حجاب را ممنوع کرد و نیروهای انتظامی را موظف به برخورد با افراد خاطی نمود.

شنبه 19 اسفند ماه نیز زنان در ادامه اعتراض خود در کاخ دادگستری گرد آمدند. در این اجتماع، هما ناطق بیانیه ی ملی دانشگاهیان را قرائت کرد. در این بیانیه آمده است: زنان بی حجاب هرگز به زنان باحجاب توهین نکرده اند. بنابراین، ما خواستار احترام متقابل هستیم.

به دنبال این اجتماعات، سخنگوی دولت در مصاحبه ای نظر نخست وزیر را در مورد حجاب خانم های کارمند و مراجعان به ادارات، اعلام کرد: بدیهی است که نخست وزیر و خانواده ایشان از قدیم طرفدار و مشوق و مقید به حجاب در حد معقول و عملی و صحیح اسلامی آن بوده اند، ولی ایشان و همه آقایان وزرا معتقد و عامل به آیه کریمه "لا اکراه فی الدین" می باشند و دستور اجبار برای خانم ها صادر نمی نمایند. اعلام صریح دو روز قبل آیت الله العظمی خمینی که احدی حقّ تعرض و مزاحمت خانم ها را ندارد مؤید عمل دولت بر عدم التزام خانم های کارمند و مراجعین به ادارات به حجاب می باشد. البته نمایشگری و عریانی و جلفی مسئله دیگری است که مسلماً در ایران بعد از انقلاب اسلامی و در دولت های اسلامی نمی تواند جواز و پذیرش داشته باشد.

به این ترتیب، دوشنبه 21 اسفند بار دیگر گروهی از زنان در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند و عده ای هم پس از تجمع در دانشگاه تهران در حالی که تعدادی از مردها نیز آنها را همراهی می کردند، با سر دادن شعارهایی علیه حجاب به سوی میدان آزادی و سازمان رادیو تلویزیون به راه افتادند. گروهی نیز در مقابل ساختمان تلویزیون در جام جم دست به تظاهرات زدند. تلویزیون در آن روز مبادرت به پخش قسمتی از فیلم تظاهرات در مورد حجاب نمود.

اما این اعتراضات به نتیجه نرسیده و چندروز پس از پایان اعتراضات زنان به حجاب، از نیمه دوم فروردین همان سال طرح هایی همچون طرح جدید گزینش دانشجو، زنانه و مردانه کردن دریا، و ممنوعیت برگزاری تظاهرات و اجتماعات در دانشگاه تهران مطرح شد.

به دنبال آن، به تدریج رعایت حجاب در جامعه همه گیر شد، به گونه ای که حتی در فروشگاه ها، خواربار فروشی ها و مغازه ها، مردم از پذیرش زنان بی حجاب خودداری می کردند. بر سر بسیاری از مغازه ها تابلوی مشابه « از پاسخ گویی به خانم های بی حجاب معذوریم » یا شعارهایی مبنی بر تشویق زنان به رعایت حجاب، دیده می شد. لزوم رعایت حجاب برای زنان کارمند در ادارات و مدارس و همچنان در اماکن عمومی شکل قانونی به خود گرفت و به تدریج چهره زنان ایرانی اینی شد که که اکنون هست .

 (منبع مقاله )

....

کامنت برگزیده

مریم گفته : خیلی لذت بردم ازین مطلبت چون چیزی دراین مورد نمی دونستم و برام خیلی جالب بود... برای خودم و همه انسانهای روی زمین این حق رو قایلم که هر طور که دوست دارن لباس بپوشن ... من حتی معتقدم که پوشش یه زن به شوهر پدر برادرش هم مربوط نیست .... چون یک حق کاملا انسانیه که هر کسی باید داشته باشه...

اما این روزها خصومت ونفرتی که بین زنهای محجبه و زنهای بی حجاب هست واقعا ترسناک شده... زنهای محجبه انگار با یه مشت فاحشه روبرو شده باشند با زنهای بی حجاب برخورد می کنند و زنهای بی حجاب با نفرت و ترس شدید به اونها.... به نظر من این اجبار باعث وقایع بدی در آینده می شه یعنی فکر می کنم اگر روزی تو این مملکت خبری بشه مردم عدالتشون تحت تاثیر نفرتشون قرار می گیره و ممکنه یه آدمی رو صرفا به خاطرداشتن ریش یا حجاب تیکه تیکه کنند....

 

جشن

نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم بهمن 1390 ساعت 9:41 شماره پست: 630

 

تو ماهای آخر بارداری باران که ما آماده می شدیم برای ورود نوزاد به خونمه مون ، یکی از دغدغه های ما نوع برخورد بنیامین با موضوع بود که کم ندیده بودیم بچه های اولی رو که سر بچه دوم ناسازگار و حتی افسرده شده بودند . چن تا کتاب رو تو این زمینه خوندیم و چن تا نظر رو از افراد مختلف شنیدیم و ایده های مختلفی گرفتیم و قبل از تولد دانیال به کار بستیم و شکر خدا که تا حالا جواب داده و رابطه اش با دانیال خوبه .

یکی از اون چیزها این بود که به مناسبت این که بنیامین برادر بزرگ شده جشنی براش بگیریم و دوستاش رو دعوت کنه و کیکی باشه و شادی و بازی و از این جور کارا . این موضوع یه ماهی به تاخیر افتاد (سر همون مریضی های سریالی بچه ها!). قرارشده این پنجشنبه این جشن گرفته بشه و دوستاش رو دعوت کردیم .

و اما مسئلتُ!

شمایی که تو این زمینه ذوق و سلیقه دارین ، چی کار باید بکنیم ، چه بازیهایی برای 10تا بچه پنج شیش ساله اجرا کنیم که بهشون خوش بگذره ؟

 

مهرجویی این سالها

نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن 1390 ساعت 13:30 شماره پست: 631

 

والا از همه توقع داشتیم فیلم سفارشی بسازن گند بزنن ،از داریوش مهرجویی بزرگ نه !

آخه ای آقا داریوش ، ای استادجان ، ای سازنده فیلمهای بزرگ و ماندگار گاو ، دایره مینا ، اجاره نشینها ، هامون ، سارا ، پری ، لیلا ، درخت گلابی

این فیلم بی روح و مصنوعی طهران ، تهران چی بود ساخته بودی!؟

 

یارانه ما رو بدین

نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن 1390 ساعت 13:56 شماره پست: 632

 

اول این که جشن بنیامین به خوبی برگزار شد و مخصوصا از عطیه ممنونم بابت پیشنهادهای سازنده اش .

دوم این که خبر خوب اینه که آقای دولت قراره که اسفند، یارانه نقدی ملت رو دو برابر کنه تا مردم بتونن شب عیدیه یه حالی کرده باشن . بزنین براش اون دس قشنگه رو که این قده به فکر ماست .

سوم این که راستی آقای دولت این یارانه دانیال رو نمی خوای بدی ؟ یه ماه گذشته ها ! پول بچه این قدی خوردن نداره ازما گفتن بود . اون یه ملیون رو که ندادی اقلا این 45تومن رو بده .

....

کامنت برگزیده

نگاه گفته : اه اه. برین دنبالشو بگیرین! با 45 تومن میشه یک بسته و نیم پوشک خرید!