کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

ابی وارد ایران می شود !


ممنون از شماهایی که نقدهایی برام فرستادین یا توی وبلاگتون گذاشتین و شمایی که هنوز دست به کیبرد مبارک نبردی ، بنویس ببینم چه کردم تو این 5ساله . ببارانین آن نقدهای پربرکتتان را .  آ باریکلا ! پست چهارشنبه ، رگبار از دیدگاه دیگران خواهد بود.


اما بعد . . .


میرباقری نشون داده که آدم زیرکیه . این از فیلم ها و سریالهای شاخصی که ساخته مشخصه . فیلم آدم برفی و سریالهای امام علی و مختارنامه اش که شهره خاص و عامه . اون داره یه سریال برای پخش ویدیویی می سازه که به زودی توزیع می شه و سریال ویدیویی نیاز مبرمی به مشتری داره .همین حالا دست یه نقد یه بمب خبری برای جلب مشتری بهش پیدا کرده.


توضیح بیشتری نمی دم که عکسها خودشون 125% گویا هستند !


        


     

مراحل گریم محسن طنابنده 


....


کامنت برگزیده


نیره گفته : نه بابا این ابی قلابی خیلی تابلوئه. اگه راست میگن راست راستکی ش رو بیارن



دعوت به بازی وبلاگی . نقد کافه


تا حالا چندتا بازی وبلاگی داشتیم ، بازی ترانه هاتون ، بازی میزهای کامپیوترتون ، بازی کتابخونه هاتون و بازی دسکتاپ ها تون ، قبل از این که بازی وبلاگی این دفعه رو براتون باز کنم این مطلبی که ویکی نوشته رو بخونین:


ویکی پدیا نوشته ، نقد را «سره از ناسره جدا کردن» و «شناختن محاسن و معایب» گفته‌اند و در لغت به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» آمده‌است. نقد به یک اثر کمک می کند که آن اثر اعتبار یابد.اگر از یک کار یا یک مقاله انتقاد شود باعث می شود که نقاط بد ان کار اصلاح قرار گیرد. نقد اگر مثبت باشد باعث پیدا شدن طرفدارانی برای اثر است ولی حتی نقد منفی نیز باعث می شود که طرفداران به بحث ومجادله با منتقد یا منتقدان بپردازند. نقد باعث پیشرفت اثر یا شخص می شود .در نقد باید به دیگران و نظر آنها احترام بگذاریم . نقد باید با رعایت اصول اخلاقی وبا دیدی کار شناسانه انجام شود.


حتما فهمیدین که چه بازی ای در سر دارم ! به خاطر این همه محاسن و مزایای نقد ، حیف نیست که بقیه ازش لذت ببرن و ما بهره ای نداشته باشیم ؟ از این نوع بازی قبلا در وبلاگستان دیده بودم ولی چند سالیست که دیگه خبری ازش نیست . داستانش این جوریه که من همه خواننده ها رو دعوت می کنم که وبلاگ من رو ، اگر وبلاگ دارند در وبلاگشون و اگه ندارن طی یک کامنت زیر همین پست ،نقدی بی رحمانه و موشکافانه و بی رودربایستی کنند ، که بتونم بفهمم بعد از این 5سال ایراداتم کجاست و من رو در جریان اون نوشته شون بذارن . بعد هر کدوم از اون کسایی که نقد کردند این دعوت رو توی وبلاگ خودشون بذارن تا خواننده های اونها نقدشون کنند و... (نکته اش اینه که هیچ کسی نمی تونه به نفر قبلی بگه من رو نقد کن و این جوری دور به وجود نمیاد)


بنابراین فضایی از نقد و بررسی در پهنه ای از این وبلاگستان فارسی راه میافته که شاید در مواردی سطح نوشته ها رو ارتقا هم بده . مدت زمان این بازی هم سه روزه است برای کافه رگبار امروز دوشنبه و سه شنبه  انتقادات خودتون رو تو وبلاگ خودتون بنویسین یا اگه وبلاگ ندارین با کامنت بفرستین . بعد نقدهایی رو که به من شده رو  طی یه پست مجزا می فرستم روی وب تا همه انتقادات نوشته های من رو بدونن .


من برای این بازی مخصوصا از تیراژه ، بابک ، افسانه ، بولوت ، عطیه ، سهیل ، سوسن ، ترمه ، ستاره ، نیره ، صحرا ، سارا و زویا دعوت می کنم .

 

 

 

هنر شخصیت پردازی در سریال اسپارتاکوس


 


داستان اسپارتاکوس رو تقریبا همه می دونن . جنگاور تراکیه ای که رومی ها اسیرش کردند و مجبورش کردند گلادیاتور بشه و  علیه روم شورش کرد . فیلمش رو با بازی کرک داگلاس سالها قبل دیده بودم و این قدر برام مهم بود که وقتی شنیدم که سریالی هم به این اسم اومده اصلا رغبت نکردم ببینم چون فکر می کردم وقتی چیز به اون خوبی رو قبلا دیدم چرا باید یه چیز دیگه رو ببینم که ذهنینتم رو خراب کنه . چون تجربه شده بودکه دنباله ها و یا باز سازی هایی که از فیلمها می سازند معمولا چنگی به دل نمی زنه .


اما این قده تعریف از این طرف اون طرف شنیدم که رفتم و دیدمش . اسپارتاکوس 4 سیزن داره . سیزن اولش اسارت و گلادیاتور شدنش رو نشون میده . سیزن دوم گذشته اون مدرسه گلادیاتوری رو نشون داد . سیزن سوم شورش گلادیاتورها و پیروزی شون رو در نبردهای محلی به نمایش گذاشت و سیزن چهارم نبردشون رو با سپاهیان اصلی رومی و نهایتا شکست اونها رو .


سریال در ژانر حماسی ساخته شده و به نظر من کلا اثری خوش ساخته . البته دیدنش برای همه مناسب نیست چون هم صحنه های خشونت آمیز و خونریزی کم نداره و هم صحنه های آنچنانی  +18 ! اما اگه با دیدن این دو جور ژانر مشکلی ندارین بهتون بگم فیلمیه که شما رو دنبال خودش می کشونه .


نویسنده هاش داستان رو خوب ساخته و پرداخته کردند . شخصیت پردازی ها عالی دراومده چه خوب ها و چه بدها . در سرشت همه شان کار شده و شما شخصیت رو با گوشت و پوستت حس می کنی . گره های داستانی به موقع جفت و جور شده اند . صحنه های نبرد واقعا با شکوه هستند فراتر از یک سریال تلویزیونی ، هم تن به تن ها و هم نبردهای بزرگ . من که خودم با این که آخر تراژدی رو می دونستم باز هم با هیجان اپیزود به اپیزود تعقیب می کردم ببینم آخرش چی میشه!


رفقایی که اهل حماسه و نبردهای بزرگ و جدال خیر و شرند رو به دیدن این سریال عالی دعوت می کنم.




عیب پوش هم دیگر باشیم

 

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین .  

 

خدمت خواهران و برادران دینی و ایمانی عرض کنم که پست امروز این منبر ، درباره صفت حسنه ای هست به نام عیب پوشی که از بزرگترین شاخصه‌های خیرخواهی است و از آن تعبیر به ستر عیوب می‌شود و در اصطلاح، عیب پوشی، پرده بر بدی‌های مردمان افکندن است
در فضیلت وشرافت عیب پوشی و پرهیز ازعیبجویی
، روایات بسیاری ذکر شده است که به بیان پاره‌ای از آن‌ها می‌پردازم:امام علی علیه السلام فرموده اند :در گفتن عیب کسی شتاب مکن. شاید خدایش بخشیده باشد .پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است به خاطر آنچه که از عیب خود می‌داند باید از عیب جویی دیگران خود داری کند.
و نقل است از حضرت عیسی نیز ‌به اصحابش فرمود: بگوئید ببینم اگر کسی ببیند گوشه‌ای از جامه برادرش در خواب کنار رفته و عورتش نمایان شده، بقیه را هم عقب می‌زند یا آن را می‌پوشاند؟ گفتند: البته آن را می‌پوشاند. فرمود: ابدا، شما جامه را یکباره عقب می‌زنید. آن‌ها فهمیدند که سؤال جنبه مثال دارد. گفتند: یا روح اللَّه، مقصد چیست؟ فرمود: این مثال مردی است که از برادرش عیبی بیند و نپوشاند

 

ای خواهران و ای برادران بدانید و آگاه باشید که در فضیلت وشرافت عیب پوشی همین بس که یکی از اوصاف خدای سبحان است. پس باید نگریست که چگونه خداوند بر امر گناهکاران در دنیا وآخرت پرده می‌افکند و ماهم که بنده اوییم به وی تاسی جوییم
امام رضا علیه السلام نیز می‌فرمایند:بر مومن سزاوار است که از پروردگار سه خصلت را بیاموزد: یکی از آن خصلت ها عیب پوشی و کتمان است .هیچ‌کس را رسوا مکن؛ چرا که ستّار العیوب قبایح تو را از غیر پوشانیده و کسی را به او مطّلع نکرده، تو نیز به حکم متخلّق به اخلاق الهی شدن عیب کسی را فاش مکن .

البته این نیز عیان ومبرهن است که عیب پوشی در مواردی است که عیوب پنهانی سرچشمه مشکلات اجتماعی نگردد وگرنه در آن‌جا وظیفه افشاگری به میان می‌آید و جلوگیری از مفسده های بزرگ .
 

حال این سوال پیش می آید که کجاها باید عیب پوشی کرد؟ بنده پاره ای از مصادیق عیب پوشی را خدمت شما بزرگواران عرض می نمایم:
اول عیب پوشی مؤمن است که امام باقرفرموده: مؤمن به مؤمن حق واجب دارد که تا هفتاد کناه کبیره بر او پرده پوشی کند. یعنی این که برای گناهان کبیره است و تکلیف ما بر گناهان صغیره که مشخص است انشالله .
دوم عیب پوشی همسایه ات که امام سجاد می‌فرمایند: امّا حق همسایه تو آنست که در پشت سرش آبرویش را نبری و اگر از او چیز ناشایسته‌ای سراغ داری آن را پرده‌پوشی کنی

سومین آن عیب پوشی خردسالان است . امام زین العابدین فرمودند: حق خردسال این است که بر او رحمت آری از خطایش بگذری و پرده‌پوشی کنی که این خود سبب بازگشت و اصلاح حال اوست. گاها رویت می شود که پدر و مادر کوچکترین خطای طفل را بر سرش می زنند و وی را نزد سرو همسر تحقیر می نمایند که شرع این بلیه را قویا رد کرده است .

 

 

خدمت خواهران و برادران مجازی خودم عرض کنم که این صفت حسنه پرده پوشی از عیوب دیگران نتایجی بس نیکو در سلامت روانی جامعه دارد . اولین حسن آن عدم شیوع گناه است . مولای متقیان فرموده است که اگر مؤمنی را ببینم بر کار بد و گناهی مشغول است همانا او را به لباس خود می‌پوشانم و در قرآن کریم  از آن نهی شده و وعده عذاب به کسانی که مرتکب این معصیت کبیره شوند داده شده است: «کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است» إنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ
دوم این است که چون آدمی نمی‌پسندد که عیب او بر همه آشکار شود لذا خود وی نیز باید عیب پوش مردم باشد تا خداوند متعال نیز عیب پوش او باشد. در روایتی مردی به پیامبر خدا (ص) عرض کرد: دوست دارم خداوند عیب‌های مرا بپوشاند. حضرت فرمودند: عیب‌های برادرانت را بپوشان  و  هر که در عیب‌های نهانی مردم تفحّص کند، خدا او را از دوستی دل‌ها محروم گرداند.

 

 

این بود منبر امروز ما ، خداوند همه ما را بیامرزد و قرین رحمت خویش بگرداند و صفات حسنه را در این جامعه ساری و جاری بگرداند . الهی آمین یا رب العالمبن

والسلام علیکم و الرحمت الله و برکاته

 

 

از مجاز تا رئال

 

 

تا مدتها بعد از این که شروع به وبلاگ نویسی کردم یعنی از 5سال قبل ، فقط و فقط مجازی بودم و علاقه ای هم نداشتم که با بلاگرهای دیگه تماسی خارج از وب برقرار کنم . ارتباطات کامنتی برقرار بود و مخصوصا که اون موقع ها من فعال تر هم بودم و برای کلیه وبلاگهایی که می خوندم کامنت می ذاشتم و بعضی هم به رسم بازدید به وبلاگ من سر می زدند معاشرتی تو صفحات وب می کردیم و این جریان 2 سالی ادامه داشت . 

 

اولین معاشرت من از 3سال قبل شروع شد و از نمایشگاه کتاب و غرفه یکی از دوستان بلاگری که برای هم کامنت می ذاشتیم و توی وبلاگش نوشته بود که کجا غرفه داره . راستش شما که غریبه نیستین اینقده دلهره داشتم که الان برم خودم رو چی معرفی کنم و چی بگم و طرف چه شکلیه و چی قراره بگیم که نگو نپرس . اما خب ، هم رو دیدم و اون دوست خوب کلی محبت کرد و به ما کتاب هدیه داد کلی خوشحال شدیم از این که این دوست مجازی به واقعی تبدیل شد . (مدیونین اگه فکر کنن فقط برای کتاب مجانی ای بودکه بهم داده بود ها !)  

 

خب این معاشرت ها با این قبیل دوستان کم کم اضافه شد و جالبه که بگم هر دفعه که قرار بود یه مجازی رو تو عالم واقع ببینم همین افکار کنجکاوانه برانگیز توی ذهنم رژه می رفتن و شکر خدا همه اونها الان دوستای خوبی شدن و گهگاه بیرون توی کافی شاپی جایی قرار می ذاریم و چای و قهوه ای میخوریم و وبلاگستان رو شخم می زنیم و بر می گردیم خونه هامون . 

 

راستش به نظر من ، خوبی دوستی های وبلاگی یه چیز خاصیه متفاوت از دوستی های معمولی که ما دوست رو توی کلاس و سر کار و این ها می بینیم .معمولا یه نقابی روی صورت داریم و نمی خوایم همه اموراتمون بیافته دست بقیه اما وقتی شما وبلاگ می نویسی مخصوصا روزمره نویسی هم می کنی خود به خود بازتر فکر میکنی و در حاشیه امن و پناه مونیتور و کیبرد چیزایی رو می گی که به طور معمول شاید جایی نگی . برای همین توی وبلاگ بیشتر خودتی پس وقتی با یکی دوستی حقیقی پیدا می کنی قبلا بخشی از اون ماسک رو کنار زدی و دوستیت کمی عمیقتره . 

 

خلاصه این که اینه این دوستیهای وبلاگی . اما مزایای این دوستی ها به همین جا ختم نمی شه که ! 

 

پریشب دوستی از اون دوستان ، ما و اهل و عیال و عده ای دیگه از این وبلاگستانی ها رو دعوت کرد که بریم شب خونه شون و شامی به ما بده و فیلم عروسیشون رو که آماده شده بود و ما هم توش شرکت داشتم ببینیم و جای شما سبز بسی به ما خوش گذشت و چند رقم غذا خوردیم فیلمی هم دیدیم در حد بوندس لیگا. حالا بگم خدمتتون که این عروسی واقعا مرهون بلاگستان فارسی بود که عروس و داماد هر دو وبلاگ داشتند و سر همین کامنت گذاری ها و بعدش قرار های بیرون از وبلاگ و . . .  با هم آشنا شدن و بعدش هم دی ری دی دی ری . . . ای یار مبارک بادا و افتادن تو دام عاشقی و بعد . . . با هم عروسی کرده بودند .  

 

بله ، این است وبلاگستان بزرگ و مجرب فارسی !