کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کویر می تازد

 

 

وقتی کسی راجع به سرمربی جدید پرسپولیس صحبت کنه همه می فهمند ، وقتی کسی از گرونی مرغ صحبت می کنه همه حرفش رو می فهمند و درک می کنند ، اگه کسی راجع به کمبود مسکن صحبت کنه اکثریت مردم حرفش رو می فهمند ، حتی اگه کسی درباره بهبود رابطه با جهان صحبت کنه هم عده قابل توجهی ازش مردم درک می کنن که چی داره می گه . . . 

 

اما اگه کسی بیاد و درباره بحران زیست محیطی حرف بزنه حاضرم قسم بخورم که صدی نود مردم فقط با دهن باز نگاش کنن و تو دلشون بگن طفلی حیف شد جوون مردم ، چه خزعبلاتی داره سر هم می کنه . این چیزیه که همیشه وقتی دارم راجع به محیط زیست چیزی می نویسم به ذهنم میاد ! 

 

سال گذشته پستی نوشتم تحت عنوان بساط کشاورزی را جمع کنید و اونجا گفتم که با توجه به عوامل مختلف از جمله هدررفت شدید آب شیرین در این بخش که به 80% می رسه اصلا به صلاح ما نیست که این قدر روی همه اقلام محصولات کشاورزی سرمایه گذاری کرده ، سفره های آب زیر زمینی رو با حفر چاه های عمیق بخشکونیم و مسیر رودخانه ها رو سد کنیم و نابودشون کنیم و . . .  

 

حالا این حرف چاه های عمیق و توسعه غیر اصولی زمین های کشاورزی با ما چه کرده ؟ سفره آب زیرزمینی رو خشکونده ، تمامی تالابها و دریاچه ها رو نابود کرده دیگه از دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم،‌هامون، جازموریان چیزی نمونده.عیسی کلانتری می گه  تا 20 نهایت 25سال دیگه جنوب البرز و شرق زاگرس غیرقابل سکونت می‌شه . اینا همه اش واسه چیه ؟ واسه این که نمی دونیم از این چند مثقال آبی که در دامن طبیعتمون هست چجوری استفاده کنیم . 

 

بهمن پارسال نتایج مطالعه جدیدی که ناسا انجام داده بود منتشر شد . اونها طی یک بازه 7 ساله که از سال 1382 آغاز شده  متوجه شده اند که بخش‌هایی از ترکیه، سوریه، عراق و ایران که در امتداد حوزه آبگیر رودخانه‌های دجله و فرات قرار دارند، 144 کیلومتر مکعب از کل ذخیره آب شیرین خود را از دست داده‌اند یعنی  144میلیارد مترمکعب( محض مقایسه بد نیست بدونین کل ذخیره سد کرج 200میلیون متر مکعبه .یعنی به اندازه 720 سد کرج آب شیرین نابود شده!! ) به عقیده اونها 60%  از این فقدان آب ،ناشی از استخراج بیش از حد آبهای زیرزمینی موجود در سفره‌های آب زیرزمینی منطقه است. اونها گفته اند که داده‌ها نشان از نرخ هشدار دهنده‌ای از کاهش ذخیره کلی آب در حوزه آبگیر رودخانه‌های دجله و فرات دارد. پس از هند، این حوزه دومین نرخ سریع از دست دادن ذخایر آب زیرزمینی را در جهان به خود اختصاص داده است.  

 

این یعنی یه بحران بزرگ بزرگ بزرگ بدتر از هر بحرانی که تا کنون این آب و خاک به خودش دیده .

 

  

.... 

کامنت برگزیده   

نیره گفته : قبلا هم گفته بودم که بخش کشاورزی رو نمیشه تعطیل کرد. خیلی ها بیکار میشن و ملت هم گرسنه میمونن.
به نظرم مشکل از جای دیگه آب میخوره: گندیدن نمک!
عمده این چاه ها رو نهادهای دولتی زدن و به قانون توجهی نکردن. بخش خصوصی نمی تونه چنین تخریب عظیمی به وجود بیاره.
ضمن اینکه باید دولت برنامه ای بذاره برای کنتزل سیستم های آبیاری کشاورزی و اونا رو از سنتی کم کم به مدرن تبدیل کنه تا آب هدر نره
همین الان تیو شهرها 50 درصد آب شیرین به دلیل فرسودگی شبکه توزیع و لوله ها هدر میره بعد هی به مردم میگن صرفه جویی کنین!
راه دیگه ش تصفیه فاضلاب شهرها و استفاده مجدد از اون برای کشاورزی هست که اینم تو ایران فقط یه شوخیه!
همین الان در اطراف تهران کلی باغ زمین خشکیده هست که آب برای کشاورزی ندارن. اگه آبی که تو تهران مصرف میشه بعد از تصفیه برگرده به روستاها هم مشکل کشاورزی حل میشه هم تهران تو فاضلاب خودش فرو نمی ره
بیشتر ریزش منازل مسکونی به دلیل همین سست شدن زمین در اثر ریزش چاه هاست... 

 

 

در ستایش صراحت

 

از آقای معاون سیما که سوال می کنند که آقای معاون سیما ، آیا صداوسیما قصد ندارد در ایام رمضان «ربنا» استاد محمدرضا شجریان را پخش کند، در شرایطی که در فیلم تبلیغی دکتر روحانی از این هنرمند نام برده شد و برخی شخصیت‌های سیاسی هم پخش «ربنا» شجریان را از مسئولان صداوسیما درخواست کرده‌اند؟ . . .   

ایشان به جای این که یک کلام بگوید:« نخیر ، پخش نمی کنیم » و نه وقت خودش را تلف کند و نه وقت بقیه مردم را ، . .   

یک سخنرانی مطول انجام داده و آسمان ریسمان به هم می بافد و می فرماید : «همه هنرمندان در برنامه‌های رادیو و تلویزیونی حضور دارند؛ ما در واقع بحثی نسبت به فردی یا کسی در این جهت نداریم. اما گاهی دیده می‌شود هنرمندان مسائل را با یکدیگر خلط مبحث می‌کنند که هم خودشان آسیب می‌بینند و هم حواشی‌هایی که به وجود می‌آید موجب بروز مشکل می‌شود. ما هیچ بحثی نسبت به فردی یا کسی در این جهت نداریم و یکسری سیاست‌ها‌، ضوابط و ملاحظاتی را باید همه‌ ما، هم گروه رسانه و هم مجموع هنرمندان با همدیگر رعایت کنیم و مهم‌ترین آن این است که در واقع همه ما باید به نظام جمهوری اسلامی افتخار کنیم‌، همه ما باید به مردمی که داریم افتخار کنیم. نمی‌شود در یک انتخابات به مردم افتخار کنیم و در یک انتخابات به آنها افتخار نکنیم‌،«نمی‌توان در یک انتخابات عملکرد مردم را زیر سئوال ببریم و در انتخابات دیگر بگوییم عجب کار درستی کرده‌اند. به هر حال اگر ما دموکراسی،‌ رای اکثریت و همچنین صندوق رای را به رسمیت می‌شناسیم، باید به این مطلب توجه داشته باشیم. گاهی دیده می‌شود هنرمندان مسائل را با یکدیگر خلط مبحث می‌کنند، این مساله باعث می‌شود هم خودشان آسیب ببینند و هم حواشی‌ به وجود بیاورند.ان‌شاء‌الله مجموعه رنگارنگی از هنرمندان وجود دارد که انتظارات مردم عزیزمان را برآورده می‌کند! . . .

 

که والا فکر نکنم نه اون خبرنگار درست چیزی دستگیرش شد و نه مای خواننده این سطور !! 

 

پیوست : مصاحبه خواندنی روزنامه شرق درباره سابقه دعای ربنا را با استاد شجریان در این لینک بخوانید. این مصاحبه ۲سال قبل انجام شده بود.

 

پیوست ۲: وبلاگ بابک دیادیا بوریا (پرسیسکی وراچ) رو هم فیلتر کردند . حالا چراش رو واقعا خدا می دونه . شاید این که آدم پزشک زنان باشه و وبلاگ هم بنویسه خودش یعنی مصداق !! به هر حال بابک وبلاگ جدیدش رو راه انداخته . این آدرسشه .حتما برین بهش سر بزنین . این فیلترکن ها که نباید مانع ارتباط ما با هم دیگر شوند . 

  

. . . .  

 

کامنت برگزیده  

لیلی گفته :‌مگه اون تیکه فیلمو ندیدین که آقای رحیمی معون اول رئیس جمهور جایی برای مسئولان سخنرانی می کردن و میگفتن که : اگر کسی از شما در مورد چیزی سوال کرد شما در مورد چیز دیگه ای جواب بدین و صحبت کنید. البته مثال هم آوردن که من الان یادم نیست. بلههههه! مسئولان ما یه همچین استراتژیی در پاسخگویی دارن.

من دکتر محسن مقدم را دیدم!

 

 

خیابون سپه (امام خمینی ) یه خیابون یه طرفه خیلی شلوغ و پررفت و آمده . از صبح ساعت 9 تا شب ساعت 7 به مدت حداقل 10ساعت این خیابون پر از هیاهو و شلوغی و داد و بیداده . دو طرف راسته خیابون و کوچه های فرعی و پاساژهای اون پرهستند از مغازه هایی که ابزار صنعتی و قفل و لولا می فروشند . مدام ماشین و موتوره که عبور می کنه و بوق می زنه ، مدام چرخی های پر از بار هستند با دادو بی داد برای خودشون راه باز می کنند ، مدام آدمهایی چه کاسب و چه خریدارند که از این طرف خیابون به اون طرفش می روند و وارد و خارج مغازه ها می شوند ، یعنی می خوام بهتون بگم چه هنگامه ایه خیابون سپه ! 

 

اما جایی از این خیابون هست که وقتی واردش بشی اصلا حس می کنی دیگه تو اون خیابون نیستی . اصلا تو این زمان نیستی . بر می گردی به 100سال قبل و تو صمیمیت و آرامش اون دوران غرق می شی . اون جا جایی بود که من دیروز به طور کاملا تصادفی واردش شدم و یک ساعت تموم بدون این که بفهمم وقت گذشته توش می گشتم .  

 

دیروز می خواستم توی بانک ملت حسابی باز کنم . بعد از حسن آباد و نرسیده به ولی عصر شعبه ای بود که قبلا دیده بودم. حساب را باز نکردند و گفتند که محل شعبه شون عوض شده و دارند تغییر جا می دهند . بی نتیجه که بیرون اومدم ،  چشمم به تابلوی موزه مقدم درست جنب بانک افتاد . بارها دیده بودم و رد شده بودم . چیز زیادی درباره اش نشنیده بودم  و نمی دونستم چی می تونه باشه ولی خب کنجکاوی و کمی هم اضافه وقت داشتن ، هلم داد تو .  

 

از همون اول ورودی ش بلیط خریدم به 1500تومان ناقابل . از دم بلیط فروشی چیز خاصی دیده نمی شد . اول هشتی بودم . 4 تا نقشه قدیمی به دیوار بود با اسامی قدیم و موقعیت خونه در اون موقع و آخریش هم نقشه امروز تهران بود . برام کمی جالب شد اسم خیابون شاهرضا و میدون فوزیه رو که دیدم یاد پست هفته قبل خودم افتادم و یه جورایی احساس صمیمیت بیشتری با اون جا کردم ! همه این ها وقتی شروع شد که پام رو توی حیاط گذاشتم و مسحور شدم .    

 

 

نمی تونم بهتون بگم اون جا چقدر قشنگ بود . حیاطش ، حوضش ، گلخونه اش ، بنای ساختمونش .آرامشش .اون رو نمی تونم توصیف کنم . همون جا میخکوب شدم . برگشتم و از بلیط فروشه پرسیدم که عکس میشه بگیرم ؟دیده بودم تابلوی عکاسی ممنوع زده بود . اونم گفت بگیر. غیر از من کسی اون جا نبود .  

 

یک ساعت تموم اون جا گشتم و در و دیوار و هوا و زمین و سقفش رو بلعیدم . خونه اندرونی داشت و بیرونی . حیاط بیرونی و حیاط درونی . حوضخونه داشت و مطبخ و گلخونه و کتابخونه . چیزی که خونه رو ارزشمندترش می کرد جدا از تزئینات جالب و راهروهای پرپیچ و خمش که جون می داد برای قایم موشک بازی و تصویرهایی که به دیوارها بود ، گچبری ها و تابلوهای نقاشی منحصر به فردش و اتاق های تو در توش و باغچه دل انگیزش ، صاحب این خونه بود . صاحب این خونه بود که ارزشمند و والامقام بود و این حس توی جای جای خونه و تو هر خشت و آجری جاری بود به خدا . 

 

اون جا فهمیدم که صاحب اصلی این خونه کسی بوده به اسم دکتر محسن مقدم از اولین اساتید باستانشناسی دانشگاه تهران . این جا خونه پدریش بوده و دکتر مقدم پسر کوچکتر احتساب الملک . اون  از کودکی به نقاشی علاقه زیادی نشان می داد در مکتب کمال الملک نقاشی یاد گرفت حتی در تابلوی معروف کمال الملک از کلاس درسش نیز محسن مقدم به تصویر کشیده شده . اون یک بار برای تحصیل نقاشی به سوئیس رفت و بک بار برای یادگیری باستان شناسی و تاریخ سفر کرد و این بار با دست پر همراه گروه های باستان شناسی  در برخی از محوطه های تاریخی مانند دیلمان و شوش به کاوش و نظارت و بازرسی پرداخت.او جزو اولین باستان شناسان ایرانی بود که به همراه اساتید باستان شناسی در محوطه های تاریخی فعالیت می کرد. آرم دانشگاه تهران رو اون طراحی کرده بود محسن مقدم در سال 1315 با دختری فرانسوی به اسم سُلما ازدواج کرد . سلما نیز مدتی در رشته باستان شناسی و هنر تحصیل کرده بود. محسن و سُلما در همان سال به ایران بازگشتند .  اونها تصمیم گرفتند همه هم و غم خود را برای برپا کردن یک موزه از اشیای گرانبهایی که در حال از بین رفتن است بگذارند.

مقدم در دفترچه خاطراتش نحوه بدست آوردن بسیاری از اشیای تاریخی موجود در این خانه را شرح داده و گفته که یا آنها را از دستفروش های بازار و یا از مالکانی که قصد تخریب خانه های تاریخی خود را با تمام ملحقاتش داشتند خریده است. برخی دیگر از این اشیا درحال خروج از کشور بودند و یا در حراجی های کشورهای بیگانه دست به دست می شدند که مقدم با ثروت خانوادگی اش آنها را خریده و به ایران برگردانده است.اما بسیاری دیگر از این اشیای تاریخی توسط سفرا و فرهنگیانی که مهمان مقدم بودند به این خانواده هدیه داده شده است مانند اشیایی که حدس زده می شود از بیت المقدس به او هدیه شده است.

مقدم در سال 1351 خانه پدری خود را با تمام آثار ارزشمندش وقف دانشگاه تهران کرد تا اینکه در سال 1366 دار فانی را وداع گفت.پس از مرگش نیز همسرش در سال 69 تولیت موزه را در اختیار مستقیم دانشگاه تهران قرار داد .

 

 

این بود صاحب این خونه . این بود که این جا رو بسیار ارزشمند تر از اون چیزی که نشون می داد می کرد والا . بهتون توصیه می کنم که اگه گذارتون به اون طرف ها افتاد حتما وقتی برای دیدنش بذارین . بهترین راه رسیدن به اون جا هم متروست . یا ایستگاه حسن آباد پیاده بشین یا دانشگاه امام علی . بعدش 10 دقیقه ای که پیاده روی کنین می رسین . یه تعدادی هم عکس با موبایل فکستنی ام گرفتم که براتون تو ادامه مطلب گذاشتم . حتما ببینینشون .   

 

کامنت برگزیده  

 

تیراژه گفته : آپلود اینهمه عکس... !
طراحی شاه قاجار..علاالدین قدیمی..پنجره های با شیشه ی رنگی..حوضخونه...کاشیکاری شومینه..
میدونید آقای رگبار؟...پدر بزرگ و مادربزرگ من هم از آدمهای قدیمی بودند..پدربزرگم بازنشسته ی بانک ملی که دوسال پیش در 92 سالگی رفت و مادربزرگم هست اما حتی بچه هایش را هم نمیشناسد..فقط در خاطراتش زندگی میکندبه لطف بیماری آلزایمر.
بعضی از این اشیا برایم آشنا بودند.عکسشان را دیده ام..یا خودشان را..در خانه ی پدربزرگم..خب..عمه ها یا عمو به حساب قدیمی بودن و بی استفاده بودن خیلی هایشان را دور انداختند..کاش من کمی بزرگتر بودم
و...تشکر برای این پست و زحمتی که برای آپلود اینهمه عکس کشیدید..اتفاقا کیفیت عکسها خیلی عالی بود و کادربندی شما نیز و البته توضیحات روان و صمیمی و دلنشینتان برای عکسها..

 

ادامه مطلب ...

اردوغان در طبقه چهارم

 

بعد از اعتراضات ترکیه بسیار اندیشه می کردم که چرا این جوری شد ؟ چرا اعتراض جمعیت کوچیک 200نفره ، تبدیل به تعداد زیادی از مردم استانبول علیه نخست وزیر اردوغان شد و چرا این اعتراض مثل شعله ای که به انبار باروت بگیره بسیار به سرعت در سراسر کشور پخش شد؟ اون هم علیه نخست وزیری که اقتصاد ویران ترکیه رو آباد کرد ، جایگاه این کشور رو در سطح بین الملل بسیار ارتقا داد ، دست نظامی ها رو بعد از سالها دخالت در سیاست کوتاه کرد؟ یعنی از هرجهت نگاه می کردم جایی برای اعتراض باقی نبود . حداقل از نگاه من که نبود .  

 

در سالهای اخیر دو نوبت به ترکیه سفر کرده بودم و از تفاوتها و پیشرفتهای اونها نسبت به خودمون دچار حسرت شده بودم، پیشرفتهایی که در همین ده پونزده سال اخیر به دست آورده بودند . وقتی اردوغان سر کار اومد، تورمی 100درصدی حاکم بر ترکیه بود اما امروز تورمشون تک رقمی است . 10سال مدامه که رشد اقتصادیشون زیر 5% نیومده بود، صنایعشون بسیار رشد کرده بود و صادراتشون نیز ، عضویتشون در اتحادیه اروپا مورد موافقت بسیاری از اعضا قرار گرفته بود ، توریستهای بسیاری مقصدشون رو ترکیه قرار داده بودند ، ترکیه به بازیگری بین المللی و دارای احترام هم در جهان غرب و هم در جهان اسلام تبدیل شده بود .اما چی شد که این جوری شد و تا پلیس مخالفان خیابونی خودش رو سرکوب نکرد ، شهرها آروم نشد ؟  

  

با اوضاع کشور خودمون که مقایسه می کنم ، می بینم که هر چی من برای خودم و کشورم آرزو دارم یه شهروند ترک بیشترش رو داره ، اعتبار پاسپورت ، بی کاری بسیار کم ، اوضاع اقتصادی بسیار خوب ، آزادی های اجتماعی که هر کی هرجور بخواد می پوشه و هر جور بخواد می گرده ، ارتباط خوب با همه دنیا ، جامعه فعال ، . . . پس چرا اون اعتراض می کنه؟ به چی داره اعتراض می کنه ؟ 

 

دیدم باید به شعارهایی که مردم می دهند توجه کنم ببینم دقیقا چی می گویند ؟ وقتی شعارها رو خوندم دیدم کسی نمیگه فقر داره بیداد می کنه ، کسی نمی گه هیچ جای دنیا راهمون نمی دن ، کسی نمیگه مغزها همه فرار کردند ، نمیگه چرا مجبورم حجاب داشته باشم  ، کسی نمی گه ارزش پولمون ربع شد و رفت ، کسی نمی گه بیکاریم ، . . . کسی این ها رو نمی گه . اینها دغدغه اشون این چیزهای ابتدایی دیگه نیست . این ها به شیوه کشورداری اردوغان اعتراض دارند .

این ها می گویند که چرا مملکت رو استبدادی داری اداره میکنی ؟ چرا آزادی های شهروندی پامال می شه ؟ چرا این روزنامه نگارها توی زندون اند ؟ خیلی از این ها که دارند اعتراض می کنند به اسلامگرایی بیش از حد اردوغان اعتراض دارند.  

 

اندیشه ها زیادند ولی فعلا این نتیجه رو گرفتم  : انسان واقعا فقط خور و خواب و خشم و شهوت نیست  . اگه همه اینها رو هم براش تامین کنند ولی عزت انسانی نداشته باشه باز احساس می کنه که دارند بهش اجحاف می کنند و اعتراض می کنه . انسان وقتی احساس انسان بودن می کنه که کسی بهش زور نگه . نوع اعتراضات ترکیه مربوط به طبقه چهارم هرم مازلو می شه (یعنی یکی مانده به آخر) که رضایت درونی ، مورد احترام بودن ، اعتماد به نفسه . اینها گرفتاری ها و نیازهای طبقات پایین ترشون مثل مشکل امینت شغلی و خواب و خوراک و شغلی و غیره رفع شده و طبیعتا بشر همیشه بهترین رو می خواد .   

 

 

 

راستش احساس می کردم یه جورایی اعتراضهای اینها شبیه به اعتراضهای مردم ایران در سال ۵۷ بود . اون موقع هم مجموعا وضعیت اقتصادی کشور بد نبود و خیلی ها زندگیشون به راحتی می گذشت اما دلشون چیزای دیگه ای مثل آزادی بیان عقیده و استقلال شخصیت و . . . این ها رو می خواست . 

 

. . . .  

 

کامنت برگزیده  

 

افسانه گفته : این سالها و بیشتر به نظرم به مدد تکنولوژی سقف انتظارات مردم منطقه ما هم بالا رفته و مردم خواهان زندگی‌ بهتر و امنیت هستند. ترک‌ها هم همینطور. آنجا هم نا به سامانی‌هایی‌ هست متأسفانه. خصوصا برای اقلیت کردها. که تا کمی‌ قبل تر اگر اشتباه نکنم حتی اجازه نداشتند به زبان خودشون در انظار عمومی صحبت کنند. تبعیض نژادی حتی بیشتر از ایران در آنجا اعمال می‌شه. و بیشتر از آنکه اسلام گرایی ایجاد مشکل کنه - که در این سالها داره یواش یواش ساز مخالف می‌زنه با ماهیت قانون اساسی‌- بیشتر ناسیونالیسم کور مشکل سازه و روزنامه نگارها و نویسنده‌ها تحت فشارند. نمونش ارهان پاموک و یا روزنامه نگارهای ارمنی تبار... نرخ بیکاری در آنجا هم بالاست و شرایط بیمه اجتماعی- درمانی چیزی در مایه‌های ایران. اما از حق هم نباید گذشت که پیشترفت ه1ی چشمگیری تو این سالها خصوصا به مدد انقلاب و جنگ ما با عراق داشتند.
شناخت من از ترکها بیشتر مهاجرین اینجاست و باید بگم که مردم شریف و کارکنی هستند و بسیار متحد باهم. نرخ بیکاری در بین ملیّت ترک اینجا بسیار پایین هست. البته اینها اطلاعات من در چند سال گذشته هست. و در آخر هم اضافه کنم ترک‌ها لایق بیشتر از اینها هستند و امیدوارم دمکراسی به معنای واقعی‌ روزی در آنجا هم پیاده بشه. این بود انشا من.

رمضان و هنرهای تجسمی

 

از دوستای عزیزی که برای مشکل چنارهای هر کدوم ما در حد بضاعت خودشون نظراتی دادند ممنونم ولی ظاهرا تو خواننده های من کسی با شغل و تخصص باغبونی نیست ! باید برم ببینم باغبونی چیزی گیر میارم که راهنمایی ام کنه ؟ 

 

اما پست امروز . مثل معروفی هست که می گه شنیدن کی بود مانند دیدن . البته ما سده هاست که خلاف این رو داریم عمل می کنیم . منبر رفتن آخوندها معروفه دیگه . می رن اون بالا می شینند و شروع می کنن به حرف زدن . مستمعین هم فقط می شنوند و می شنوند . این چند روز که ماه رمضان شروع شده بعضی پوسترهای خلاقانه ای از ماه رمضان رو در ایستگاه های مترو دیدم که معلومه سعی کردند نوآور باشند و نوعی هنر تجسمی در اجرای تصویر به خرج داده بودند . سه تا از اون پوستر ها رو در زیر ببینید :