کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

ترس از دوزخ یا شوق به بهشت ؟


پنجشنبه که به خونه بر می گشتم با همکاری توی مترو هم مسیر شدم و حرفمون از کسادی بازار و این که هنوز روحانی نتونسته تحرکی به کسب و کار بده شروع شد و رسید به آشنای مشترکی که چندی پیش ناغافل فوت شده بود و حرف به مرگ و اون دنیا کشید (بازم همون عزرائیل پست قبل!) .این همکار در بین صحبتهامون نکته ای رو گفت که به نظرم تا حدودی درست بود . می گفت خیلی از به ظاهر مومن ها و نمازخون ها رو روزه گیرها رو می بینی ؟اگه واقعا بری تو بحرشون معلوم میشه که از ترس عذاب جهنمه که این کارها رو می کنن نه شوق رسیدن به نعمات بهشت .


بعد که وسط راه خداحافظی کرد و رفت ، دقت کردم دیدم انگار راست میگه ها . توصیفات قرآن از بهشت و جهنم اصلا توی یه سطح نیستن .اون جا بهشت رو باغی بزرگ و سرسبز توصیف می کنه که از زیر درختای بلندش ،جویها ونهرهای آب روونه و هر خوراکی و نوشیدنی ای بخواین اونجا هست . لباسهای شیک و لطیف می پوشین و وقت و بی وقت دور هم به مهمونی جمع می شین و تا دلتون بخواد برای بازی و شادی ! دختر (پسر؟) ای کم سان و سال زیبا دورو برتون ریخته .


خب این توصیفات خیلی آشنا نیست ؟ الان خیلی جاها روی همین کره زمین هست که این جوری هستند  و اکثر مردم می تونن اینها رو تجربه کنن . حالا شاید برای عربستانی بیابون نشین ،اون موقع این چیزا خیلی فان بوده اما الان هم !؟ خیلی از مردم اون نعمات مادی بهشتی رو که توصیفش شده رو دارن همین جا تجربه می کنن و نیازی نیست بمیرند تا ببینندش که .


به جاش توصیفات جهنم در قرآن هنوزم دهشتناک و مهیب و ترسناکه .اون جا راه به راه داغتون می کنن با انواع و اقسام آتیش ها و قیرهای مذاب و جوشان ، صورتتون رو داغ می کنن ، پشتتون رو داغ می کنن ،با صورت روی زمین جهنم می کشنتون ، صورتتون سیاه میشه ، توی آتیش محاطین اصلا ، با غل و زنجیرهای مذاب بسته شدین و نمی تونین جنب بخورین ، چیزی که تنتونه از جنس سرب مذابه ، گشنه و تشنه هم که شدین باید گیاهای خاردار و زقومی که مثل فلز گداخته داخل شکمتون قل قل میکنه و می جوشه رو بخورین و برای رقع عطش هم زردآب و آب جوشی که تا آخرین حد داغ شده و چرکی که از پوست و گوشت بقیه جهنمیا میاد رو سر بکشین  .


خب فکر نکنم کسی تو این دنیا این چیزا رو تجربه کرده باشه و زنده هم مونده باشه ! پس اون ترسه انگار خیلی بیشتر محرک بسیار از افراده تا اون اشتیاقه .


شما چی فکر می کنین؟


نظرات 24 + ارسال نظر
یاس شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 http://www.soundsoflife.blogfa.com

بستگی به آدمش داره. یکی شوق بهشت رو داره و یکی ترس از جهنم. یکی به همه چیز به چشم معامله نگاه می کنه اما یکی هم هست که اینقدر خدا رو دوست داره که فقط رضایتش رو می خواد. مثل من نوعی که اینقدر مامانم رو دوست دارم، دلم نمی خواد کاری انجام بدم که ناراحت بشه. یکی هم پیدا میشه که به خدا و بهشت و جهنمش کاری نداره فقط کارهای خوب انجام میده چون حال بهتری پیدا می کنه. من همه اینجور آدم ها رو در اطرافم دیدم.

البته حرفات درسته . همه جور آدمی داریم آدمی هم داریم که فرای این توصیفات رضایت خود خدا براش مهمه .
ولی سوال من این بود که آیا اگه فقط به توصیفات قرآنی تکیه کنیم متوجه نمیشیم که ترس از دوزخ بیشتر از شوق به بهشته ؟ تعمات معنوی بهشتی رو نمی گم ها . همون چیزایی رو می گم که برای بشر عادی ملموسه

aghaye khone شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 http://meandgoldoonekhanom.mihanblog.com/

البته بزرگترین نعمت بهشت که همون بدترین عذاب جهنم هستش رو از قلم انداختین.
اینکه خدا به بهشتی‌ها نظر داره و مورد لطف قرارشون میده ولی به جهنمی‌ها نگاهی نمیندازه.
البته شاید در این دنیا این مورد مصداقی نداشته باشه و خیلی‌ها بگن خوب که چی؟

خب آره اون هست و بهنظر من هم اصل داستان همونه ولی به نظر تو اون ترسه برای مردم بیش از حد بزرگ نشده تا اون خوشیه ؟

shirin شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 http://ladolcevia.blogfa.com

رگبار عزیز من آدمهای زیادی می شناسم که خصوصیات اخلاقی بسیار پسندیده ای دارند، خیلی بهتر از کسانی که مکه رفته اند و جای مهر نماز روی پیشانی دارند و خیلی هم عمل کننده به دین نیستند. خوبند، چون در درون خوب اند و برای اینطور بودن و زندگی کردن نه طمع و ارزویی در دنیا دارند و نه در بعد از مرگ (بعضی هایشان حتی به زندگی بعد از مرگ هم معتقد نیستند).
بنظرم آدم خوبی بودن ورای وعده و وعیدهای آخرت است و به ذات آدمیزاد برمیگردد. حسادت، تنگ چشمی و خیلی ضعف های اخلاقی با نماز و مکه رفتن رفع نمی شوند.

منم این جور آدمها رو می شناسم شیرین . باید بپذیریم که دین اسلام هم یه راهه به سوی خوب بودن مثل هر راه دیگه ای . اونها این خوب بودن رو نه برای طمع بهشت یا ترس جهنم بلکه پبرای حال خوب الانشون انجام می دن .
اما سوال من این بود که به نظرت وزن جهنم بیشتر از بهشت توی قرآن نیست؟

مژگان شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:42

سلام.. معمولا پست هاتون رو می خونم.. اما همیشه خاموش..
اما اینبار ترجیح دادم بنویسم برای این مطلب خاص
من فکر می کنم مرگ نه باید ترس از جهنم باشه و نه شوق بهشت..
به نظرم چیزی که خیلی وحشتناکه اینه که بمیریم و در حضور خدا بایستیم در حالی که اصلا آماده نیستیم..
اینکه بپرسه با زندگی که بهت دادم چیکار کردی؟ چه جوابی داریم بدیم؟؟ با فرصتهایی که داده با نعمت ها و برکاتی که داده با بچه ها و همسر و خیلی چیزهای دیگه... آیا اونی که استاندارد خداست رو داریم؟
می دونید که حتی اگر یه اپسیلون نباشیم کارمون زاره.. می ریم جایی که فشار دندان و ترس و وحشت هست..
اما خوش بحال اون کسایی که آماده ان.. اماده ایستادن در حضور خدا...
البته خدا که بهونه قبول نمی کنه که انگار در حضور رییسمون ایستادیم و به خاطر کم کاریمون بهونه تراشی می کنیم که : راستش اگر امروز دروغ گفتم به خاطر این بود که فلانی هم دروغ بهم گفته بود یا کسی رو قضاوت کردم به خاطر این بود که قبلا اون به من بدی کرده بد.. می دونید که خدا همه اینا رو رد می کنه می گه کاری ندارم که اون چیکار کرد.. آیا تو اونی که من می خوام باشی ، بودی؟ همه ما به تنهایی در حضور خدا می ایستیم و به تنهایی باید پاسخگو باشیم
این وحشتناکه

مژگان عزیز خوشحالم که با یکی دیگه از خواننده هام سر این پست آشنا شدم .
خب این دیدگاهی که تو داری یه دید متعالی و عابدانه نسبت به پرستشه و جورایی آرمانگرایانه هم هست . حدیث امام علی رو شنیدی که مردمی خداوند را به آن جهت عبادت می‏کنند که به ثوابش رغبت دارند؛ عبادت آنان عبادت تجارت ‏پیشگان است قومی دیگر خداوند را از ترس بندگی می ‏کنند که عبادتشان عبادت بردگان است. قوم سومی هستند که خداوند را از در شکر عبادت می ‏کنند که عبادت آنان عبادت آزادگان است?
این یعنی هعمون جامعه آرمانی ما ولی نکته کجاست ؟ عمده مردم ما ممتاز نیستند و بهره ای که از دین می برند در حد همین توصیفات مادیست و نه بیشتر .

شایسته شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:11

کاملا با حرف شما موافقم در واقع این شوق رسیدن به خدا و پرستش نیست که نماز میخونن و روزه می گیرن بلکه ترس از رفتن به جهنمه متاسفانه :(

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 http://maryamak.blogfa.com/

شمس میگه:
مردم را سخن نجات خوش نمی‌آید، سخن دوزخیان خوش می‌آید. سخنی که در آن نجات باشد آن راستی‌ست. لاجرم، ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم که بمیرید از بیم. فاطمه عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیامبر حکایت دورخ پرسیدی.

عجب !!
اون فاطمه عارفه .... یعنی چی؟

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:27 http://maryamak.blogfa.com/

یادم نیست کی و کی داشتن میرفتن! میخورن به یه جماعت زار و نزار. معلوم میشه زار و نزار بودنشون از ترس جهنمه.
باز یه کم دیگه میرن، بر میخورن به یه جماعت زار و نزار تر از اولیا. میفهمن اینا از شوق بهشت اینجوری شدن. اونی که فاضل تر بوده میگه اینا از جماعت اولی بالاترن.
یه کم دیگه میرن، یه عده که دیگه زار و نزاریشون خیلی بده رو میبیننن. میفهمن اینا از عشق خدا اینجوری شدن. دوباره فاضله میگه این دسته به اون دو تا اولی خیلی بیشتر برتری دارن.
بیشتر مذهبی ها ترس جهنم و شوق بهشت هست تو اعمالشون. هیچ کسی صرفن به خاطر خدا کاری نمیکنه.

والا نمیشه گفت که هیچ کس ولی واقعا کم اند

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 http://maryamak.blogfa.com/

میگم که جدیدنا کدوم موزه رفتید زود رو کنید. نبینم من بیام و برگردم باز از موزه گردیاتون بگید من اینجا دق کنم.

جودی آبوت با موهای مشکی شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:34 http://judylonglegs.blogfa.com

به نظر من توصیفایی که توی قرآن از بهشت یا جهنم شده برای این که با ذهنیت ما جور در بیاد یه جورایی شکل مادی به خودش گرفته
وگرنه فکر نمیکنم توصیفای بهشت با چیزی که الان به عنوان تفریح و لذت
تو دنیا وجود داره یکی در بیاد.
من فکر میکنم به خاطر ذهن محدود ماست.
بستگی به درجه آدما هم داره.
بعضیا خدا رو عبادت میکنن برای ترس از جهتم
بعضیا بهشت
بعضیا عبادت میکنند براس خودِ خود خدا

خب دقیقا این چیزی بود که تو قرآن بود و من براتون نوشتم حتی روایات رو هم داخلش نکردم دقیقا نص صریح قران بود

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 http://maryamak.blogfa.com/

این اواخر با یکی از دوستان صحبتش بود. که یه زمانی آدما به اون بلوغ که کار بد رو صرفن به خاطر بد بودن انجام ندن و کار خوب رو به خاطر ذات خوب کار انجام بدن نرسیده بودن. اون موقع نیاز بود به این داستانهای تخیلی. البته الانم بخش زیادی هنوز به اون بلوغ نرسیدن. واسه همین هنوز این داستانها و عده های تخیلی وجود داره.
هر وقت کسی به اون مرحله رسید که حتی با فرض عدم وجود معاد باز هم خوب موند اون وقت میشه گفت آدم درستی بوده. الان وضعیت مردم جوریه که شبیه بچه مدرسه ای هاست که درس میخونن برای شاگرد اولی. یا درس میخونن برای مردود نشدن. یه عده م که کلن تمایل به درس خوندن ندارن.

مثال درستی زدی . مثال درس و نمره .اما به نظرم میاد که اون بلوغه هیلی دور از دسترس می مونه . خوب بودن به صزف خوب بودن واقعا سخته

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 http://maryamak.blogfa.com/

یه سوال. به نظرتون اگه پیامبر به جای حجاز تو سیبری مبعوث میشد. بهشت و جهنمی که توصیف میکرد چه جوری میشد؟

اون موقع یه جزیره گرمسیری مثل هاوایی که آفتاب زیادی داره می شد بهشت

بولوت شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 http://maryamak.blogfa.com/

یعنی عارف نبود. زاهد بود! عارف از زاهد مرتبه ش بالاتره گویا!

اوکی

سهیلا شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:52

لجبازی غضنفر با خدا:

اگه حاجتمو ندی هی روزه میگیرم هی میخورمش
پشت به قبله نماز میخونم
شب قدر تا صبح می خوابم
میرم حج وسط راه برمیگردم
هی وضو میگیرم و هی می..گو...زم...


خو حالا با این حساب رگبار جان خودت قضاوت کن عایا اون جهنم هم چاره ی این غضنفر میکنه ؟؟

سهیلا شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:57

نه من آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازدبه نگاهی
دراگر باز نگردد نروم بر در دیگر
پشت دیوار نشینم چو گدا برسر راهی
چه بخواهی چه نخواهی باز کن در
که جز این خانه مرا نیست پناهی



رگبار جان من از مدتها پیش متوجه شدم که وزن جهنم بیشتر از بهشته.
پیش خودمون بمونه من گاهی پیش خودم میگم حکمت اون جوکه که سالها پیش تو دهنا افتاده بود که جلد دوم قرآن تو راهه بی حکمت نبود.

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
آره برادر من....به نظرم اینطوریاش دادا

من اون جوکه رونشنیدم . میشه بگی؟

aghaye khone شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:08 http://meandgoldoonekhanom.mihanblog.com/

خوب دیگه...
مثل این قضیه‌س که عزاداری صرفش از مراسم شادی بیشتره...
احتمالاً نون تو این قضیه‌س...

کلی حدیث که کی رو از کجاش آویزون میکنن اگه کار بد بکنه، اما چندتا حدیث یادت میاد که پاداش کار خوب فلان زن یا مرد چیه؟

من که حدیثهای بهشتی کم نشنیدم که بیشترش هم مربوط به حوران بهشتی بوده

مژگان شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:56

البته این آرمان من نیست.. این حقیقته.. حقیقت اینه که خدا نه از اعمال ما می پرسه و نه ما رو توبیخ می کنه به خاطر یک تار مو.. اون فقط به قلب ما نگاه می کنه میگه دزدی گناهه اما میگه نفرت هم گناهه کینه هم هم رده زناست...
البته در کل ادیان و کتب آسمانی این فقط اسلامه که بهشت و جهنم رو توصیف کرده.. که خب مفسرها می گن این فقط برای اینه که مردم یه تصور ذهنی داشته باشن نه اینکه واقعا اینجوری باشه..
اما مثلا در کتاب مقدس اسمی از بهشت یا جهنم برده نشده و در عوض گفته ملکوت جای نیکوکاران ، دیگه توصیفش نکرده واز جایی که آدمای بدکار می رن به عنوان جایی اسم می بره که فشار دندان و درد هست
به شخصه از مرگ نمی ترسم.. چه ترسی داره رفتن در آغوش خداوند

دیدگاهت رو نسبت به دین دوست دارم و بهش معتقدم .
اما گویا تعابیری درباره جهمم در مسحیت هست . به آرامش شما درباره مرگ غبطه می خورم واقعا

شهروند مجازی (اقای جوان) شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:41 http://mrjavan.ir/

باهات موافقم در مورد اینکه ترس بیشتر بکار رفته و مردم هم بیشتر از روی همین ترس این اعمال رو انجام میدن.

شاید هیچ کدوم اینها واقعیت نداشته باشه نه جهنمی و نه بهشتی.

اما اونچه که مسلمه خود ترسه که به خوبی جواب داده

قطعا که ترس نیروی محرک بهتریه برای وادار کردن دیگران به انجام کاری
و البته عاقلانه هم اینه که از ترس برای اینکار استفاده بشه.
اکثر انسانها همونطور که میدونیم از تفکر و قوه تعقل کمتر استفاده میکنند و خیلی صریح بخواییم بگیم زندگی شبیه جامعه ی گوسفندی دارن.
یک سگ نگهبان برای حفظ حیات و جان این موجودات مجبوره مدام اونارو بترسونه تا گله ازهم نپاشه. مدام پارس میکنه. حتی اگه جایی احتیاج باشه گاز هم میگیره....

حالا فرض کن این سگ نگهبان، بخواد به این گوسفندان با زبان خوش بگه لطفا ازین خط اونطرفتر نرین و به بگه غذا به همتون میرسه از گله دور نشین. به نظرت چه اتفاقی میافته؟

البته ترس هم همچین خوب جواب نداده ها این از وضعیت مردممون معلومه حسابی
اما با کلیت حرفت موافقم ترس رو مردم بیشتر می فهمند انکار زمتاسفانه

shirin شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:41 http://ladolcevia.blogfa.com

رگبار جان، ببخشید که در جوابم رفتم توی باقالی ها و اصل سئوال باقی ماند!
عرضم خدمت دوست خوبم که اعتراف می کنم که هرگز تا بحال قرآن را کامل نخوانده ام و شاید هیچوقت هم نخوانمش، اما آنچه از تعلیمات دینی اجباری دوران تحصیل در ایران میدانم همین سنگینی وزن ترس از جهنم و خدایی خشمگین و انتقام جوست، نسبت به سبکی توصیفات بهشت و مهربانی خدا.
دروغ چرا ... من توی همین دنیا هم ولع زیادی نه به طعام و شراب دارم و نه به پسرکان زیباروی و جوان!! پس توصیفات این چنینی بهشت نمی توانند برای شخص من جذابیتی داشته باشند.
اصول اخلاقی را ارزش میدانم و الگو قرار میدهم فقط بخاطر نفس با ارزششان.
نه فقط من زاده ایران، اکثر کسانی که می شناسم و غیرمسلمانها هم اسلام را دینی خشن و نامهربان می دانند.

البته این جور نیست . من قرآن رو کامل خوندم و ترجمه هم کردم ام . قرآن جدا از توصیفات بهشت و جهنمی بسیار روی رحمت و مهربانی با هم و خدا و بخشش و غیره صحبت کرده و وزنش بسیار زیاده . این فرهنگ منطقه ای ما بوده که روی جباریت و خشم خدا بیشتر مانور دادیم .
شمام شیرین جان تو این دنیا زیادی داری به خودت سخت می گیری ها

وبلاگستان شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:49 http://weblogstan.ir

با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترم و فرهیخته ی گرامی

این پست شما به عنوان پست روز وبلاگستان برگزیده شده و جهت بازنشر در ستون پست روز به نماش در آمد.

باتشکر

واقعا ؟ تشکر

سهیلا شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:51

خو قربونت برم گفدم جوکه رو که تو همون کامنت....

ورژن جدید و جلد دوم کتاب قرآن در راهه

ینی که عزیزان یحتمل این کتاب موجود هم دست نوشته ی بعضی افراد سودجو و بنی بشره
و نه کلام خدا
افتاد؟؟؟!!!


میدونی رگبار جان من بارها و بارها کتاب قران رو با معنی خوندم.
اما متاسفانه بیشتر حس بد می اومد سراغم تا اینکه بهم آرامش بده.
راستش حتا خودمم حس میکردم که بعضی جاهاش واقعا کلام خدا نیست.
من از ۵سالگی به کلاسهای قرآن میرفتم .و چون خودم هم عربی بلد هستم و زبان پدریم هست خیلی زود تونستم همه اش رو یاد بگیرم.
اما با این حساب چندین بار هم فقط به تنهایی ترجمه اش رو میخوندم.
بعضی جاها متوجه میشدم که یه تکرار عجیبی در بعضی آیاتش هست که می خواد انگار یه مطلبی رو به زور شیر فهم کنه .همون نکته ی عامیانه اش که میگن برای عربای زبون نفهم باید اینقدر گفت و گفت تا ملکه ی ذهنشون بشه.
راستش با همه ی بچه گیام هر موقع هم چشمم به قطر قرآن میفتاد با خودم میگفتم که خدا چقدر حرف زده.طفلی حضرت محمد رو بی کس گیرآورده بودو هی مجبورش میکرده اینا رو حفظ کنه

اولا ببخشین سهیلا جان ظاهرا دوزاری ما یه جاهایی گیر می کنه و متوجه نمیشیم منظور جوک رو ! شما به بزرگواری خودتون ما رو عفو کنین .همش فکر می کردم که بقیه هم داره !!
اما درباره قرآن . خب الان این یقین برای کثیری از مردمه که کتابیه آسمانی و دخل و تصرفی هم توش نشده و من هم نمی خوام الان و تو این کامنت واردش بشم . اما چیزی رو که گفتی رو من با گوشت و پوست لمس کردم که خوندن قرآن ،مخصوصا اگه صفحات زیادی رو پشت سر هم بخونی کسلت می کنه ، حالا ترجمه های بد که قوز بالا قوز اند .
من هم مثل تو قرآن رو خوندم و حتی 4سال وقت گذاشتم و تونستم به بیان نسبتا سلیسی به فارسی برگردونش کنم ، در این راه بسایری از تفاسیر رو خوندم و شان نزول ها رو دیدیم ، همه اش برای این که بدونم واقعا توی این کتاب چی نوشته شده و چکونه نوشته شده .
مطالب قرآن طی 23سال به مناسبتهای مختلف نازل می شده و طبیعیه که بعضی چیزها بارها و بارها تکرار شده باشند. من متوجه شدم طریق قرآن خوندن این نیست که مثل یک رمان از اول دست بگیریم بینیم آخرش چی میشه ( به جز سوره یوسف البته ) توی یه سوره شاید 17 موضوع مختلف در هم تنیده شده که لزوما کنار هم هم نیستند . من کاری که برای خودم کردم این بود که قسمتهایی رو که برای خودم مهم تر به نظر می رسیدند رو هایلایت کردم و هر دفعه که بخوام قرآن رو بخونم همون مطالب رو می خونم

نگاه شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 19:40

خیلی ها لائیک هستن ولی به درست و غلط اعتقاد دارن و اتفاقا بسیار منصف تر و عادل تر از این جماعت مدعی دینداری هم عمل می کنن-

ولی بریم سراغ بهشت و جهنم! خب منطقی که همیشه ترس از عذاب محرک تر از شوق خوشی ه !نیست؟

آره انگار از قدیم به این علم روانشناسانه آگاه بودند

نیره شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:11

بعضیا هم مثل بنده از سر عادت!!!
راستش یک زماین خیلی به ماورا اعتقاد نداشتم. نه اینکه به وجود خدا شک داشته باشم، ولی اجنه و روح و این جور چیزا خیلی تو باوری نمی گنجید. یعنی فکر میکردم اینها متعلق به دنیا های دیگه هستن و به ما ربطی ندارن
تا اینکه در زندگی شخصیم اتفاقهایی افتاد که به چشم دیدم تاثیر عوامل ماورایی رو...خیلی عجیب بود و البته کمی ترسناک!

برام جالب شد بدونم چه اتفاقایی بوده

تسلیمی دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:52

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

سارا سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:06 http://biadonyabesazim.blogfa.com

مطمئنم در مورد خودم، از شوق بهشت و ... عبادت نمیکنم. از ترس هم نیست. چون متاسفانه!!! پررو تر از اونم که فکر کنم خدا من رو نمیبخشه و وقت برای جبران ندارم!!!
دلیل واقعی برای مثلا نماز خوندنم رو این میدونم که اگه چند روز نخونم، خیلی بهش احساس نیاز میکنم. یه جور خلوت کردن با خودمه به نظرم. که در طول شبانه روز آدم بهش احتیاج داره. حالا خدا هم طبیعتا اون وسط هست. ولی بیشتر برای آرامش روحیه.


به نظرم قرآن اگر تاکید روی عذاب جهنم داره، آخر سوره هاش (همه اش رو که نخوندم) جملاتش با خدا، مهربان بزرگ و بخشنده است و نظیر این تموم میشه. یعنی آخرش بعد همه اولتیماتومها، بازم میگه من دوستتون دارم و مهربانم.

خب در مورد تو این دلیل بهتریه و مقبول تر هم هست . من هم خودم الان این جوری شدم . گاهی که نیاز به معنویت بیشتری حس میکنم نمازی می خونم قرآنی و دعایی .
در اون باره درست می گی . سهم محبت و مهربانی خیلی بیشتره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد