کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

دانشجو کُشی !

الحمدالله که دانشجوهای ما بعد از مدتها از کرختی و بی حالی در آمدند و دست به اعتراض زدند . آنها در این زمینه دست به خلاقیت  زده و با کارهای گرافیکی و تصویری و کمک گرفتن از شبکه های اجتماعی و روش های فیس تو فیس اعتراضات خود را به گوش مسئولین رساندند.


اما چه بود این اعتراض بزرگ و دشمن شکن ؟عرض می کنم خدمتتان

اعتراض و خیزش دانشجویان مملکت این بود که چرا همراه با دبستانها و مدارس ، آنها نیز تعطیل نشده اند !!!


واقعا باید ختم این نظام آموزش را گرفت و فاتحه ای خواند محض آرامش روح پرفتوتش .

 «درویش نوشت که گاه با خود می اندیشم که چگونه بیش از هزار میلیارد دلار در این کشور هزینه شد و ما همچنان دارای بدترین کیفیت آموزش و پرورش در جهان هستیم؟ می گویید: نه؟ نگاه کنید به واکنش بچه ها، حتی بچه هایی که در گرانقیمت ترین مدارس شهر درس می خوانند؛ واکنش شان در مواجهه با خبر تعطیلی مدارس برای سومین روز پیاپی چه بود؟! این جشن و پایکوبی بچه ها، نشان از مرگ نظام آموزش و پرورش ما دارد و متاسفانه همچنان در برابر تغییر این نظام کهنه و سنتی و محافظه کار مقاومت می کنیم. چرا؟! اما دانشجویان ما در اعتراض به تعطیلی مدارس می گویند: مگر ما آبشش داریم؟! خب ما را هم تعطیل کنید!! بجنایات بزرگی علیه این مملکت در قرن گذشته در این کشور رقم خورده است، اما بزرگترین و مهیب ترین جنایت، چراغ سبز نشان دادن به گسترش بی رویه صندلی در دانشگاه هایی بود که از کمینه استانداردهای آموزشی یک هنرستان هم برخوردار نبودند، چه برسد به یک دانشگاه! جنایتی که بازخوردهای نامیمونش را در خطاهای فاحش مهندسی، در بی اخلاقی روشنفکران هیزم کش و در سرگردانی خیل عظیم فارغ التحصیلان بیکار، ناامید و ناتوان امروز در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا می توانیم ببینیم! نمی بینیم؟»


دانشگاه ها اکنون فقط بدل شده اند به محل ارتزاق عده ای از هموطنان شریف ما و همچنان بر باد کردن این طبل تو خالی می دمند و مقاطع تکمیلی را بزرگ و بزرگ تر ساخته و پولهای بیشتری از ملت گرفته و خرج زندگی خودمی سازند . از دانشجویان دانشگاهی که این گونه افراد بی انگیزه وارد می کند و انگیزه مابقی را هم می کشد توقعی جز این نمی رود که آرزو کنند همیشه دانشگاه تعطیل باشد .


 

نظرات 5 + ارسال نظر
لی لی یت سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1394 ساعت 14:11

رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود ...

او = ...

پیدا کنید پرتقال فروش را !

نیره سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1394 ساعت 15:27

دانشگاه شده مغازه مدرک فروشی. نه محل دانش! آن هم مدرک بی ارزشی که به درد کوزه هم نمیخورد.
فقط اتلاف وقت است و پول.

داش آکل چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1394 ساعت 16:22

واقعا که جای تاسف دارد...

البته من خودم قربانی این جریان مدرک گرایی هستم. هر چند که خواستم خودم رو بکشم کنار ، ولی اطرافیانم نگذاشتند...

سهیل یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:46 http://www.parchenan.blogfa.com

برادرم وقتی حجم عظیمی دانشجو که خیلی ها شون با انگیزه کافی نیتامده اند به دانشگاه آمده اند
خوب شرایط اینگونه می شود

مری م دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1394 ساعت 13:43

دانشگاههای ما فقط یه دبیرستان..یا شاید هم یه دبستانه در اِشل بزرگتر...همین !!
اگر بدونیم دانشگاههای دهه های 40 و 50 چه بوده...اشگمون درمیاد....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد