کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

برگشت به سال ۱۲۵۴

 

 

گاهی از فیس بوق و اس ام اس به شدت بدم میاد .  

 

چون میشن آلت دست یه عده که روز به روز فاصله دوستی ها رو کم و کمتر کنن .

چون داریم یه جورایی بر می گردیم به صد و بیست سی سال پیش و قبل از اختراع تلفن که مردم فقط می تونستن با نامه و تلگراف یه چیزی رو به هم بگن و تمام .  

 

بابا جان دستت نمیشکنه که اگه می خوای تبریکی ، تسلیتی ، چیزی به رفیقت بدی اون گوشی رو ورداری و دو کلام باهاش حرف هم بزنی . همیشه نمیشه که چارتا کلمه بنویسی که این عید بر شما مبارک ، یا بنویسی تولدتون مبارک و تمام  وظیفه انجام شد !

   

 

 

..... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

شیرین گفته : باید توجه کرد چه زمانی استفاده از کدام وسیله ارتباطی صحیحه، رگبار جان. ایراد از فیس بوک و اس ام اس نیست. بنظرم ایراد از کسانیست که حس تشخیص موقعیت ندارند!
من عاشق فیس بوک و ای میل یاهو و بلاگها هستم اما هنوز هم برای پدر و مادرم نامه روی کاغذ مینویسم و میفرستم چون میدونم کیفیت مورد علاقه اونها اینه. اگر کمی به موقعیتها و مخاطب توجه کنیم خیلی بهتره 

 

 

 

عشق بی نهایت

 

 

 

 

عکس بالا من رو خیلی تکون داد .  

 

زیرش نوشته مادر97 ساله ای که به مدت 19سال است از فرزند فلج 60ساله اش نگهداری می کنه .  

 

واقعا چه محبتی می تونه تو دنیا بالاتر از محبت مادر به فرزندش باشه؟  محبت دوست به دوست؟ محبت زن به شوهر؟  محبت بچه به والدینش؟ محبت عاشق به معشوق؟ ‌چی می تونه بالاتر از محبت مادر به فرزندش باشه ؟ ‌چی واقعا ؟‌ 

 

 

..... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

قاصدک گفته : تنها محبتی که یکطرفه پابرجا میمونه محبت مادر به فرزندش هست .. هر رابطه دیگه ای .. اگر منطقی و بدون حساسیت بهش نگاه کنیم .. به واسطه وجود منفعت حاصل میشه .. رابطه دوستی .. رابطه زن و شوهری .. من همه اینها رو به دو کفه ترازو تشبیه می کنم .. که در بهترین حالت باید این دو کفه مقابل هم باشن و اگر سنگینی مدت زیادی روی یک کفه باشه اون ترازو از هم می پاشه  

 

جوجه از تخم دراومده

 

آقا ما دیگه از خودمون اختیار نداریم که نداریم .  

 

4تایی نشستیم توی ماشینمون و داریم می ریم یه طرفی . پخش ماشین رو روشن کردم و داره یه آلبوم جدید گوگوش رو که باران گرفته بود پخش می کنه و ما گوش میدیم . بد نبود .   

 

یهویی بنیامین فسقلی برگشته با اوقات تلخی به ما می گه این مسخره ها چیه دارین گوش میدین ؟ من دوست دارم همه چی آرومه رو گوش بدم . اونو بذارین !  

 

یعنی ما دیگه برای آهنگ گوش دادن هم باید از آقا اجازه بگیریم!! 

  

 

.... 

 

 

کامنت برگزیده   

 

عطیه گفته : آی گفتی برادر! ما که آهنگ پس زمینه ماشینمون یا انواع و اقسام شعرهای "چرا"ست یا هر چی از اهنگهای قدیم و جدیدی که خانوم خانوما بپسنده! تازه جدیدا داداش ش هم بهش ملحق شده و دائم دستور عوض کردن آهنگ و گذاشتن آهنگ قری میده!!!!
بچه ست ما داریم؟! 

 

 

این رودربایستی کشت ما را !

 

 

بعد از پست دیروز و خوندن کامنتهاتون یه نتیجه ای مثل مرحوم ارشمیدس ناگهانی عایدم شد و اون این که ما تو مبحث این که نمی تونیم حقمون رو بگیریم حالا فرقی هم نداره از کی و کجا ، کلا عرض می کنم ، فقط این نیست که از جایی یا کسی بترسیم که الان ما رو بگیرن و ببرن و اینا .   

 

ماها خیلی خیلی رودربایستی می کنیم و خجالت می کشیم که اگه چیزی رو ازمون خواستن و ما انجام ندیم ،نکنه به طرفمون بربخوره و از دستمون ناراحت بشه ؟ پس سعی می کنیم که طبق خواسته طرف مقابلمون حرکت کنیم حتی اگه خواسته اون شخص اشتباه و غلط بوده و باعث صدمه زدن به ما بشه .  

 

این تاییدی که از طرفمون میگیریم برای ما بسه . سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است انگار!!

 

  

 

.... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

گیل دختر گفته :  کلا رودربایستی یکی از خصلت های جدایی ناپذیر ما ایرانیهاست ... البته  خیلی به روشی که از بچگی باهاش بزرگ شدیم هم ارتباط داره ...به خیلی هامون از بچگی اینجوری یاد دادن که خواسته ها و تمایلات اصلیمونو مخفی کنیم و خجالت بکشیم از گفتن اون چیزی که حقمونه ..بارها شده که چند تا بزرگتر دارن در مورد موضوعی صحبت میکنن و اون بین حالا یه بچه ای هم حرفی میزنه فوری مادرش یا پدرش دعواش میکنه که زشته که تو کار بزرگترا دخالت میکنی یا اصلا به تو چه که حرف میزنی در حالیکه ممکنه حرف اون بچه درست هم باشه ... خیلی وقتها هم شده که میبینیم بچه هامون با هم در حال بحث و دعوان زود سعی میکنیم جداشون کنیم و حتی ممکنه دعواشونم کنیم و اصلا به این توجه نمیکنیم که در این بین ممکنه حقی ازش سلب شده باشه و این حق اونه که از اون چه متعلق بهشه دفاع کنه
این موضوع به سطح اعتماد به نفس آدمها هم خیلی بستگی که البته در این مقوله هم دوران کودکی نقش بسزایی داشته ...  

 

 

پسوردهایی که لو می دهیم

 

 

 

وقتی می خواین با کارت بانکی تون خرید کنین و روی دستگاه کارت خون (یا همون Pos) مغازه دار کارتتون رو می کشین ، خیلی از مغازه دارها بعد از این که رقم رو وارد کردن ازتون می پرسن رمز؟!! و خب شما هم به این حساب که رمز رو که گفتین ، دوباره کارت رو پس می گیرین ،رمز رو بهش می گید و عملیات خرید تموم میشه و کیسه به دست از مغاره اون یارو می یاید بیرون .   

 

اما چن روز قبل یه اتفاقی برای دوست من افتاد که دونستنش می تونه ما رو از خسارات بعدی جدا کنه . این بیچاره رفته بوده جایی خرید و همین پروسه اتفاق افتاده بوده و بعدش اومده بوده بیرون . عصر متوجه میشه که کارتش نیست و هرچیم می گرده گیرش نمیاره و میره موجودی می گیره می بینه که ای داد بی داد ، عین 7میلیونی که تو کارتش بوده برداشت شده !!  

 

حالا احتمالا همون جایی که بوده و رمز رو هم بلند و کشیده اعلام کرده بوده ،کارت از دستش افتاده بوده و یه رندی هم که رمز رو شنیده و یادگرفته برش داشته بوده و سریع به پول تبدیبش کرده بوده . یارو رفته بده طلا فروشی و باهاش طلا خریده بوده . حالا این رفیق ما دنبال این قضیه است و کلانتری رفته ودادسرا و اون مغازه طلا فروشی و دوربین مداربسته اش و اینها ولی معلوم نیست که دستش به پولهاش برسه.   

 

خواستم بگم به هیچوجه رمز کارتتون رو جایی اعلام نکنین . من خودم هم گاهی این خبط رو کردم مخصوصا وقتی که دستگاه کارت خون یارو دور از دسترس من بوده ولی این کار 100% غلطه و نباید دیگه تکرار بشه .   

 

اسمش روشه بهش میگن رمز نه برگ چغندر !  

 

 

.... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

سهیلا گفته : آخه رگبار جون اگه دردم یکی بودی چی بودی!!!  وقتی آقای فروشنده از پشت پیشخون میگه رمز مگه میشه منه ایرانی روشو زمین بزنم . یعنی خودم نمی فهمم که دستم به دستگاه نمیرسه و سیمش کوتاهه ؟ یعنی بذارم بچه ی مردم به خاطر یه  خرید و فروش ناقابل غصه تو دلش تلنبار بشه .پس اون شور حسینیم کجا رفته؟......والا بغرعان!!