کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

آن یک ربع لعنتی

 

هفته پیش برای یک ربع تمام ، بنامین رو وسط یه شهر بازی ، تو رامسر، گم کرده بودیم .  

 

پایین تله کابین رامسر شهر بازی خوبی بود که وقتی صبحش رفته بودیم تله کابین دیده بودیم و شب دوباره برگشتیم اونجا تا بچه ها بازی ای بکنن و صفایی . هوا هم خوب و دلپذیر بود . بنیامین از جلو و من و مادرش و دانیال هم توی کالسکه به دنبالش . با هم قرار گذشته بودیم که 5 تا از بازی ها رو انجام بده . دانیال بی قراری کرد و ما ایستادیم تا از توی کالسکه درش بیاریم و کمی راه بره . سرم رو بلند کردم و دیدم بنیامین نیست . نگران نشدم . چون هم زیاد شلوغ نبود و هم این قده بزرگ شده که از ما چندان دور نشه . بالاخره امسال کلاس اول بود دیگه .   

 

یه دقیقه ای چشم چشم کردم ولی ندیدمش . جلوتر رفتم ولی باز ندیدمش . سمتی که رفته بود دو تا بازی بود فکر کردم رفته سوار یکی از اونها شده ولی نشده بود . هول ریخت توی دلم . از هیچ چیز به اندازه گم شدن بچه نمی ترسیدم که انگاری داشت به سرمون می اومد .  

 

کلا آدم خجالتی ای هستم و صدایم به سختی بلند می شه ولی بی اختیار و با هراس داد می زدم بنیامین بنیامین ... بنیامین . من از این طرف شهر بازی می دویدم و باران از سمت دیگه و جفتی صداش می کردیم . ولی ازش خبری نبود که نبود . بغض گلوم رو گرفته بود و هر لحظه بیشتر مطمئن می شدم که یکی دم دهنش رو گرفته و بچه رو دزدیده .  

 

پاهام می لرزید و می دویدم . حالا که فکر می کنم انگاری اوقاتی هم دور خودم می چرخیدم و جایی رو که قبلا دیده بودم دوباره و دوباره نگاه می کردم ! چند نفر هم که حال و روز ما رو دیدند به بلندگوی اونجا گفتند و اونجا با بلندگو صداش کردند و خبری ازش نمی شد که نمی شد . دیگه برام یقین شده بود که دزدیده بودنش و مدام به خودم لعنت می فرستادم که چرا از جلوی چشمم دورش کردم . دیگه حال و روز باران که معلومه 10 پله از من بدتر بود . 

 

همون طور که اولش گفتم این وضعیت یه ربع بیشتر طول نکشید . ظاهرا بنیامین جلو جلو که می رفته . یهو بر می گرده عقب و ما رو نمی بینه و راه اشتباهی رو پیش می گیره و از ما دورتر میشه و صدای ما رو نمی شنیده و وقتی گریه می کرده خانومی دستش رو گرفته برده پیش نگهبانی که دور بود و ما اونجا پیداش کردیم که نشسته بود و اشک از صورتش سرازیر شده بود .  

 

بچه آدم ، پاره تن آدمه . نمی دونم واقعا اینهایی که بچه شون برای همیشه گم میشه و دیگه اثری از آثارش پیدا نمی شه چه می کنن . واقعا برای هیچ کس هیچ کس پیش نیاد هیچ وقت .

 

 

اقتصاد منتظر

 

ده پونزده روزیه که اوضاع کارم خیلی راکده و این جوری که پیش می ره و بوش میاد همه دست نگه داشتن ببینن که کی قراره بره رئیس دولت شه .   

 

متاسفانه طبیعی هم هست . نه این که 80% اقتصادمون دست دولته و دولت هم درست کار نکنه همه بخشها می خوابن و الآن هم هیچ مدیر دولتی ای هم دست و دلش به کار نمی ره و هیچ کار درست درمونی انجام نمی شه (جز کارهای رفع تکلیفی و باری به هر جهتی ) وضع همینه که هست . به قول ترک ها بودور که واردی . 

 

همه فقط صبح می رن کارت می زنن و عصر برمی گردن خونه شون ،چون می دونن دوره بعد دیگه سر اون کار نیستن و برای چی باید خودشون رو خسته کنن ؟ 

 

و حالا تکلیف مای بیچاره بخش خصوصی که باید کار کنیم تا درآمد داشته باشیم و کارمند نیستیم چیه معلوم نیست والا ؟!

 

 

هستم ولی ... خستم !

 

دقیقا ده روزی می شه که مدیریت وبلاگ رو باز می کنم تا مطلب بنویسم ولی چند خط می نویسم و بعد نگاهش می کنم و بعد پاکش می کنم و بعد می بندمش ! 

 

مطلب ننوشته و حرف نگفته هم زیاد زیاد دارم چه داخلی چه خارجی ولی حسش نیست .  

 

ایشالا خدا ما رو هدایت کنه . 

 

فعلا رخصت !

مشت مشت پول برای بقیه

 

سوال : حدودا سالی یک میلیارد جهانگرد در دنیا سفر می کنند و پولی که این وسط جا بجا می شه چیزی در حدود هزار میلیارد دلاره ،یعنی تقریبا هر نفر ، هزار دلار . کشوری هست که بر اساس گزارش سازمان جهانی جهانگردی، رتبه دهم جاذبه‌های باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبه‌های طبیعی را در جهان داره و یکی از امن‌ترین کشورهای منطقه و جهان از لحاظ امنیت برای گردشگران خارجیه .سال گذشته این کشور سهمش از این گردش مالی چقدر بوده ؟ 

 

(راهنمایی : درآمد ترکیه که در جاذبه های گردشگری دارای رتبه 37ام است ، 26میلیارد دلار بوده ) 

 

جواب : ( برای دیدن جواب به ادامه مطلب مراجعه شود !)

 

ادامه مطلب ...

اماراتی ها و آینده نگری هایشان

 

 

اماراتی ها روز به روز پروژه های جاه طلبانه تری رو می کنند . کشوری که تا 50سال پیش واقعا محلی از اعراب نداشت و اصلا کسی نمی دونست کجا هست ، امروزه فقط پول خودشون رو صرف خرید چند شتر جمازی و شاهین و ماشین آخرین مدل نمی کنند . اماراتی ها امروزه در پروژه هایی بسیار آینده نگر سرمایه گذاری می کنند  

 

جنب فرودگاه ابوظبی در 20کیلومتری شهر ابوظبی و درست در عرض بزرگراهی که از سمت خلیج فارس می آید و در بخش کاملا غیرقابل سکونت صحرای عربی مصدر سیتی، پروژه ای شهری زیست پایدار است .این شهر قرار است کلانشهری بدون آلاینده کربنی باشد و در مقایسه با دیگر شهرهای هم اندازه خود، به طور قابل توجهی مصرف مقدار آب آن کاهش یابد.   

                                       

 

  این شهر نمونه قراره نمونه‌ای از زندگی در محیط زیست بدون کربن، تمیز، زیست سازگار، هماهنگ و زیبا باشه . طوری طراحی شده که محل اصلی برای فناوری‌های پیشرفته زیست پایدار و توسعه راهکارهای انرژی باشد و جایی برای مؤسسات برجسته تحقیقاتی در سطح بین‌المللی و همچنین تجارت‌های گوناگون باشه  

 

هیچ خودرویی در این شهر دیده نمی‌شود و مسافران باید خودروهایشان را در یک پارکینگ واقع در لبه شمالی رها کنند و در این شهر با اتوبوس‌های الکتریکی و یا کالسکه‌هایی با انرژی خورشیدی تردد کنند. مهندسین گفته اند که تا سال 2025، این شهر از یک کمپ دانشگاهی و مرکز تجاری، به یک شهر واقعی تبدیل خواهد شد. 

 

بد نیست که چند تا عکس از امارات 50سال قبل و امروز رو تو این لینک تماشا کنین .